یادداشت مرضیهبانو
1403/9/12
3.8
3
یک کتاب کم حجم درباره مفهومی نسبتا جدید. مفهوم "پساحقیقت" اشاره به اهمیت بیشتر هیجانات و احساسات نزد افکارعمومی در مقایسه با شواهد (fact) دارد. این واژه برای نامیدن عصری که در آن هستیم به کار گرفته شده است؛ به ویژه پس از سال 2016 که به عنوان واژه منتخب دیکشنری آکسفورد برگزیده شد. مک اینتایر، نویسنده کتاب، اولین قدم در مبارزه با پساحقیقت را فهم منشا و ریشه های آن می داند؛ به همین دلیل بخش عمده کتاب نیز راجع به منشاهای پساحقیقت مانند انکارگرایی علمی، افول رسانه های سنتی، سوگیری شناختی و شکل گیری رویکرد پسامدرنیسم است. همه مثالها و رخدادهای کتاب درباره جامعه، سیاست و رسانههای امریکاست و نویسنده به طور خاص این کتاب را متمرکز بر نقد ترامپ و راستگرایان نوشته است و البته در همان مقدمه کتاب اعلام می کند که در این کتاب موضع بیطرف ندارد زیرا داشتن موضع بیطرف در این زمینه خودش ایجاد "هم ارزی کاذب" است که از ویژگی های بارز پساحقیقت محسوب می شود. اگر مایلید بیشتر درباره محتوای کتاب بدانید نکاتی را که در فرایند پیشرفت درباره هر فصل نوشته بودم در ادامه جمع آوری و ذکر کردهام. ....... در فصل اول تعریف "پساحقیقت" و دلایل اهمیت پرداختن به آن شرح داده میشود. نویسنده مرز میان مفهوم پساحقیقت با گفتههای کاذب، جهل تعمدی و دروغگویی را شرح میدهد. در فصل دوم به یکی از منشأ های پساحقیقت که "انکارگری علمی" است میپردازد و دو نمونه از آن را ذکر میکند: اولی بحث تلاش شرکتهای دخانیات برای رد رابطه سرطان و سیگار و دومی تلاشها برای انکار تاثیر انسان در تغییرات اقلیمی. در فصل سوم سوگیری شناختی به عنوان یکی دیگر از منشأ های پساحقیقت معرفی میشود و به تحقیقات فستینگر (ناهماهنگی شناختی)، تحقیقات سولومون اش ( یکسانی اجتماعی) و سوگیری تایید از ویسون پرداخته میشود. در فصل چهارم به افول رسانههای سنتی به عنوان ریشه دیگر پساحقیقت اشاره میکند و با شرح روند شکل گیری و تغییرات برخی رسانهها نشان میدهد که چگونه به بهانه ایجاد تعادل، فضا برای طرح عقاید به جای فکت در رسانهها فراهم شد. در فصل پنجم درباره گرایش به رسانههای اجتماعی توضیح داده میشود و اینکه سوگیری شناختی در این فضا نیز فراهم است و تشخیص درست از نادرست دشوار میشود. نویسنده به تاریخچه خبر جعلی و رشد همزمان دو جریان نسبتا رقیب روزنامه نگاری زرد و عینیت گرا اشاره میکند. در ادامه فصل پنجم، رابطه پساحقیقت با اخبار جعلی با تاکید بر انتخابات ۲۰۱۶ امریکا مورد بحث قرار میگیرد و سعی میشود مفهوم اخبار جعلی واضح تر شود . در فصل ششم، نویسنده آخرین منشأ پساحقیقت را شکلگیری رویکرد پسامدرنیسم میداند که از دهه ۸۰ میلادی به بعد در دانشگاهها و کالجها شکل گرفت. براساس پسامدرنیسم، حقیقت عینی وجود ندارد و اذعان به حقیقت در افراد در واقع بازتابی از ایدئولوژی شخصی آنهاست. او در ادامه به جنگ میان دانشمندان و ساختارگرایان اجتماعی اشاره میکند.مسئله نویسنده در این قسمت کتاب بیشتر شرح این موضوع با اظهارات و مثالهایی از نیروهای سیاسی راست و چپ آمریکاست. نتیجه نهایی فصل ششم این است که "پسامدرنیسم، پدرخوانده پساحقیقت است". در فصل هفتم نویسنده درباره چه باید کرد صحبت میکند. تاکید میکند که: *همیشه باید علیه دروغ بجنگیم *بدانیم مبارزه با پساحقیقت از درون خود ما آغاز میشود *روش ارزیابی درست اخبار را بیاموزیم ..... پ.ن: کتاب کاغذی 196 صفحه است که دربهخوان اشتباهی 160 نوشته شده است.
(0/1000)
مرضیهبانو
1403/9/13
1