یادداشت
1402/12/3
3.2
7
سالها پیش از این، ابراهیم حاتمیکیا در مورد آژانس شیشهایاش گفته بود: در همان ایام اکران، با گروهی در مورد فیلم به گفتگو نشسته بودم؛ برداشتهایی از فیلمام داشتند که اصلا منظور من نبود. یا یکبار امیرخانی در برنامه تلویزیونی شهیدیفرد گفت: میخواهید دکور برنامهتان را به شکلی تحلیل کنم که نمادهای ماسونی / شیطان پرستی از آن دربیاورم! (حالا دکور چه بود؟ زمینه سفید با تعدادی زیادی پرچم تشریفات ایران) امشب وقتی با نویسنده گفتگو داشتم، متوجه شدم برداشتی داشتم که گویا مد نظر صاحب متن نبود (یا اگر هم بود بیان نکرد؛ والله اعلم) داستان را اگر از پیچ یکسوم آغازش رد کنید، میتوانید امید داشته باشید که جذب میشوید وگرنه بعید میدانم دل و دماغ به پایان رساندناش را داشته باشید. این کتاب اولین کاری بود که از مجتبی تقویزاد میخواندم. ضمنا بگویم که متن، تک جملهها و توصیفات پراکنده بسیار زیبایی داشت. بعدالتحریر: نام کتاب، شبِ بازی است، نه شببازی!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.