یادداشت شیما شمسی
1404/6/6
هر بار که کتابی از داستایوفسکی میخونم، حس میکنم تازه از اتاق عمل بیرون اومدم؛ این مرد، روح آدمها رو میشکافه، درد و زخم و عشق و وسوسهشون رو میذاره جلو چشم و آدم رو مبهوت میکنه. برای این مرد شخصیتها، آدم نیستند؛ جهاناند. گرههای مداوم عشق؛ نمایشِ درد و دستنیافتنیای از این مفهوم والا که در روزگار ما به گند کشیده شده؛ برای داستایوفسکی رسالته. دلم برای همه شخصیتاش میسوزه؛ و برای خودش بیشتر از همه. هر بار، با هر کتاب، انگار یه تکه از خودم رو توی داستان جا میذارم. این مرد رو دوست دارم. بیپروا و تمامقد...
(0/1000)
شیما شمسی
1404/6/7
0