یادداشت محمدامین اکبری
14 ساعت پیش
به نام او من با اینکه تعداد بسیار زیادی از رمانهای دنیا را خواندهام، ولی سه شاهکار را نخوانده گذاشتهام. من «دن کیشوت»، «بینوایان» و «جنگ و صلح» را بهصورت کامل نخواندهام. در روزگاری خیلی پیشتر از این سعی کردهام بخوانمشان ولی نتوانستم بهصورت کامل بخوانم، بعد از آن هم نخواستم. به نظرم به تعویق انداختن این سه شاهکار مشوق خوبی برای بیشتر و بیشتر خواندن است. به غیر از سروانتس که «دن کیشوت» تنها شاهکارش است، تعداد زیادی از آثار هوگو و تالستوی را خواندهام. خواندن آثار هوگو را دیر شروع کردم چرا که ترجمه خوبی از آثارش در بازار نبود، زمانی که آقای پارسایار شروع به ترجمه و چاپ رمانهای او کرد، من هم شروع کردم به خواندن؛ و تا به امروز «گوژپشت نتردام»، «نود و سه» و «کارگران دریا» را از این حکیم فرانسوی خواندهام. تا کی نوبت «بینوایان» برسد؟ هوگو یکی از محبوبترین نویسندهها در نزد من است از آن پیرمردانی که هرگز از مصاحبت با آنها خسته نمیشوم و احساس ملال نمیکنم. پندها و اندرزها و توصیفات فراوان را در بین داستانهایش میپسندم و آن را در ساختار آثارش توجیهشده میدانم. او هم مثل دیکنز و تالستوی درس اخلاق و زندگی میدهد و چه کسی شایستهتر از اینان برای اندرزدادن و آموزاندن. فیالمثل باید کجسلیقه باشی که از اندرزهای شیخ اجل سعدی خوشت نیاید. این نویسندگان بزرگ چنان زیستهاند و چنان تجربیات و حوادثی را از سرگذراندهاند که شایستگی این را دارند که در مقام آموزگار بشریت ظاهر شوند. هرچند که همه حرفهایشان درست نباشد ولی حتما قابل تامل است. هر نویسندهای به این درجه نمیرسد. از این زاویه «کارگران دریا» کتاب قابل توجهی است و هوگو بیش از آن دو اثرش که من از او خواندهام تمایل به حکمتگویی دارد. و البته این توجیه را میتوان آورد که او این کتاب را در اوج پختگی فکری خود نوشته. او این کتاب را در سال ۱۸۶۶ پس از سالها تبعید در جزیره گرنزه، محل وقوع داستان «کارگران دریا»، نوشت. هوگو در این کتاب توصیفات فراوانی از گرنزه و نوع زیست و فعالیت مردمان آن به دست میدهد که نشان از مشاهدات دقیق او دارد. او در «کارگران دریا» داستان عشق و دلباختگی «ژیلیات»، دریانورد جوان، به «دروشت» را دستمایه حماسه دریایی خود قرار میدهد. از این جهت «کارگران دریا» را میتوان در کنار «موبیدیک» داستان نبرد انسان با دریا و طبیعت دانست. نکته آخری که میخواهم بگویم این است که هوگو استاد پایانبندیهای تراژیک و به یاد ماندنی است. از این جهت «کارگران دریا» مرا به یاد «گوژپشت نتردام» انداخت. البته من «گوژپشت» را بسیار بیشتر دوست دارم و تا الان آن را بهترین اثر هوگو میدانم. با این حال مطمئنا پایان غمانگیز «کارگران دریا» از خاطرم نخواهد رفت. در مورد ترجمه هم بگویم و عرضم را تمام کنم. این کتاب جزو معدود کتابهایی از هوگو بود که تا پیش از ترجمه پارسایار ترجمه خوبی از آن در بازار بود. اردشیر نیکپور در دهه چهل این اثر را بهصورت کامل ترجمه کرده بود، میگویم کامل چرا که بسیاری از آثار هوگو بهصورت ناقص ترجمه شدهاند. ترجمه نیکپور هنوز هم که هنوز است خواندنی است هرچند نیاز به اعمال یک سری نکات ویرایشی دارد. برای انتخاب هر دو کتاب را از نظر بگذرانید و بعد تصمیم بگیرید.
(0/1000)
محمدامین اکبری
3 ساعت پیش
0