یادداشت سعید بیگی
1403/12/15
کتاب نثر خوبی دارد و خواندنش سخت نیست و زبان روایتش معمولی و تقریبا روان است. تا جایی که یادم میآید، این دومین کتاب جنایی است که میخوانم. اولین کتاب «بیمار خاموش» اثر «الکس مایکلیدیس» و ترجمۀ «مریم حسیننژاد» بود که حدود یک ماه پیش خواندم. راوی داستان که پزشک دهکدۀ «کینگزآبوت»، به نام «جیمز شپارد» است، داستان را روایت میکند و در هر مرحله اطلاعات خوب و مناسبی به خواننده میدهد. در آغاز تحقیقات پلیس محلی، ناگهان متوجه میشویم که همسایۀ تازهوارد «دکتر شپارد»؛ پیرمرد خارجی تُپُلی است و دکتر او را یک آرایشگر میداند که برای یک زندگی آرام، به این دهکده آمده است تا کدو بکارد. وقتی قتلی اتفاق میافتد و آقای «راجر آکروید» کشته میشود، برادرزادهاش به نزد دکتر میآید و از او میخواهد تا با هم به دیدن همسایهشان بروند تا از او بخواهد که برای کشف راز قتل و یافتن قاتل به کمک پلیس و آنها بیاید. و در پاسخ به اینکه مگر او چه مهارتی دارد؛ میشنود که او همان کارآگاه معروف «هرکول پوآرو» است که خود را بازنشسته کرده و برای استراحت به دهکده آمده است. «پوآرو» میپذیرد و دست به کار میشود و با کمک «دکتر شپارد»، به پلیس معرفی میشود و بعد در تمام مراحل این دکتر همراه اوست و به او کمک میکند تا مسیر دشوار جنایت و یافتن قاتل را پشت سر بگذارد. کارها به ترتیب و با نظمی که ویژگی کارهای «پوآرو» است، پیش میرود و در نهایت قاتل مشخص میشود. در این مسیر بارها به افراد مختلفی ظنین شدم و تصور کردم که قاتل او باشد، اما کمی جلوتر متوجه شدم که ماجرا چیز دیگری است. یک ویژگی جالب «پوآرو» که حتی در سریالش هم متوجه آن نشده بودم؛ این است که میکوشد، نکات ریزی را مطرح کند و چنان با هنرمندی تمام فیلم بازی کند و در عین اینکه حواس تمام حاضران، به ویژه مظنونین را به ترکستان پرتاب میکند، آنها را زیر نظر دارد و کوچکترین تغییر حالت نگاه و چهرۀ آنان را هنگام بیان نکات و حرفهایش، به دقت ثبت و ضبط میکند و از همین راه به اطلاعات ارزشمند و ذیقیمتی در بارۀ کارش دست مییابد. ابتدا تصور میکردم؛ چون فیلمها و سریالهایش را دیدهام، پس خواندن کتاب چندان جذابیتی برایم نخواهد داشت. اما متوجه شدم که اینجا قدرت تخیّل، بسیار بیشتر از فیلم کار میکند و انسان با تجسّم، تخیّل و تصوّر صحنهها، گفتارها و رفتارهای افراد مختلف، به مطلب عمیقتر پی میبرد و طبعا لذّت بیشتری هم از دنبال کردن داستان خواهد برد. خلاصه از این کتاب «قتل راجر آکروید» و کتاب قبلی یعنی «بیمار خاموش» بسیار لذّت بردم و گرچه انتظارم بسیار بیشتر بود؛ اما تصوّرم آن است که وقتم تلف نشده است و نکات جالب و جذابی هم آموختهام. جالب است که در هر دو کتاب، این خود راوی است که قاتل است و از این جهت ـ خواندن دو کتابِ اولِ پلیسی و جناییام با این ویژگی ـ بسیار برایم شگفتآور بود. حال میتوانم بفهمم که چرا خیلیها در بهخوان این کتاب را میخوانند. اگر زمان دارید و کتابی در دست ندارید، میتوانید با «آگاتا کریستی» در این ماجرا همراه شوید.
(0/1000)
نظرات
1403/12/15
سلام. کاش هشدار اسپویل رو فعال کنید. و اینکه اگر این کتاب رو دوست داشتید حتما قتل در قطار سریع السیر شرق رو بخونید
3
1
سعید بیگی
1403/12/15
1