یادداشت سید امیرحسین هاشمی
1404/1/22
مرور دوم به تاریخ 22 فروردین 1404: وقتی نمایدور (لانگشات) از قضی عطفِ توجه به جزئیات را ممکن میکند؛ زمانی درست برای خواندن یک متن کی است؟ 0- در قدمهای اول به نظر میرسد تصاویر نمایدور تنها به شرطی امکانِ وجود دارند که جزئیاتِ تصویری را فدای قاببندی گستردۀ خود بکنند؛ این برداشت هم میتواند صحیح باشد، هم نباشد. از «نمایدور» به عنوانِ استعارهای برای فهمیدنِ «فضاهای اندیشه» و اتمسفر فکری استفاده خواهم کرد. 1- چندماه پیش این کتاب، مدخلِ «پدیدارشناسی» از دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد، را خوانده بودم و تقریبا هیچ ماحصلی نداشت خواندنش برایم. از بس پدیدارشناسی گسترده است و نویسنده مجبور بوده است به ارائۀ یک دورنما یا نمایدور/لانگشات از مباحث اکتفا کند. اما امروز که دوباره این متن را خواندم، توانستم از قضی جزئیاتِ بسیاری از این متن کسب کنم و به بیانی با ارتباط دادن خطوطِ ارتباطی متفکرهای مختلف، شفافیت اندیشه هرکدام از آنان برایم بیشتر شد. به بیانی همان دورِ هرمنوتیکی از جزء به کل بود که پس از ورود از کل به پدیدارشناسی، سراغ متفکرها و مسائلِ جزء رفتم و پس از آن دوباره به سراغ کلیات رفتم تا معنای اجزای قاب و میزانسن را «نمایدورِ» پدیدارشناسی بهتر بفهمم. یکی از کارکردهای مداخل استنفورد همین است، معنادهی به جزئیاتِ یک نظریه، یک رویکرد، یک اندیشمند و جز آن در موجزترین و دقیقترین شکل ممکن. 2- در این مرحله از خواندنِ مدخلِ پدیدارشناسیِ دانشنامه، اهمیتِ رابطۀ متداخلِ فلسفۀ ذهن و پدیدارشناسی برایم افزایش یافت. در کنارِ این اهمیتِ خواندن مباحثِ تامس نیگل (1970)، مشخصا در مقالۀ «خفاش بودن چه کیفیتی دارد؟» و مباحثِ جان سرل در قصدیت و... برایم جذاب شد. اینکه چندی از فلاسفۀ تحلیلی به پدیدارشناسی پرداخته اند (این لیست محدود در نیگل و سرل نیست و تداخلِ بین فلسفۀ تحلیلی و پدیدارشناسی قابل توجه است و یک ادبیاتِ غنی در این تداخل میتوان ردگیری کرد) 3- مشخصا در مباحثِ حولِ آگاهی، قصدیت، ادراک، بدنمندی و دوگانِ ذهن-بدن که در فلسفۀ تحلیلی بسیار محل بحث است، هم پدیدارشناسی ابزار تحلیلی و ادبیاتِ غنیای پیشنهاد میدهد، هم اینکه تاثیرگذاریها و مسامحتهای تقریبا جدیای نیز کرده است. مشخصا گیلبرت رایل (1949) در کتابِ «مفهوم ذهن/The Concept of Mind» که از کتابهای مهم در فلسفۀ ذهنِ در تاریخ فلسفۀ تحلیلی است، رایل سویهها و مباحثی به غایت پدیدارشناختی از ذهن به دست داده است. در کنارِ این، مباحثِ مهمی در مجموعۀ کارهای چالرز تیلور (1989)، نویسندۀ کتابِ سترگِ «عصر سکولار»، به پدیدارشناسی ارتباط دارد (بسیار جالب است که من هم از جانبِ حامد قدیری که بسیار تحتِ تاثیر تیلور است، با پدیدارشناسی آشنا شدم). نفر آخر در این لیست که رفته است در رستۀ فلاسفۀ زندهای که واقعا دوست دارم فعالانه نوشتهها و فعالیتهایش را دنبال کنم، دن زهاوی/Dan Zahavi است. از این فیلسوف در آینده بیشتر خواهم گفت. به نظرم تفکر در تقاطعِ پدیدارشناسی و فلسفۀ تحلیلی، بسیار میتواند برای هم دو سمتِ ماجرا، آورده داشته باشد. بیشتر از این اینجا نخواهم گفت، صرفا ردی گذاشته ام. 4- واقعا ترجمۀ مسعود علیا، تمیز و دقیق است. خیلی جالب میشه آدم بره یه ذره بگرده، سررشتۀ شروع شدنِ پروژۀ فکریِ پدیدارشناسی توی ایران رو ردگیری کنه. مشخصا تو همین دانشگاه تهران، گروه فلسفه، یکی از رستگاههای مهمه ایشونه! حالا این باید با تامل و جستوخیز کردنِ بیشتر بهش پرداخت. ___________ مرور اول به تاریخ احتمالا 14 بهمن 1403 :)) ولی چقدر نظرم عوض شده!!!! اونجوری که باید نبود. یعنی خیلی خلاصهتر از چیزی بود که بتونه برای مخاطبِ یک اثر مقدماتی مفهوم باشه. به نظرم در مقام قیاس با دیگر آثار مقدماتی پدیدارشناسی، مثلا "مبانی پدیدارشناسی" از دن زهاوی، واقعا خوب نیست این کتاب. واقعا جا داشت نویسنده بجای اینکه بخواد یه لانگشاتِ زیادی فراخ از پدیدارشناسی به دست بده و بخواد ساحتهای مختلفی که پدیدارشناسی مورد توجه است رو نشون بده، روی چندتا نکته دست میذاشت و بهشون میپرداخت بهتر بود. مثلا جلدِ "ماکس شلر" از همین مداخل دانشنامهٔ فلسفهٔ استنفورد خیلی بهتر از این جلد بود و واقعا یه چیزهایی دست آدم رو میگرفت. البته برای منی که چند وقتی هست اندکی درگیر پدیدارشناسی شده ام، خوندن این کتاب آوردههایی داشت بالاخره. بیشتر از این حیث که دیدم پدیدارشناسی که جاهایی که میتونه بره برام جذاب بود. در کنار این، نسبتی که بین فلاسفه تحلیلی و پدیدارشناسی هست برایم جالب بود. مشخصا از این کتاب، اینکه بشه مقالهٔ مشهور "خفاش بودن چه کیفیتی دارد" از تامس نیگل و ایدههای سرل در فلسفهٔ علم رو در رابطه و به قولی بینامتنیتِ پدیدارشناسی بفهمیم برایم جالب بود. پیش از این نسبت بین پاتنمِ تحلیلی و لویناس برایم جالب شده بود. خلاصه ایناست. دیگه حرفی نیست واقعا. ترجمه اثر هم که واقعا تمیزه. مسعود علیاست.
(0/1000)
نظرات
1404/1/25
ترجمه های مسعودین فلسفه غرب واقعا تمیز هستند، سید مسعود حسینی و مسعود علیا...خصوصا مسعود علیا و واقعا اینکه بدانیم تفکرات و واژه ها چه سیر تاریخی در ایران داشته اند برایم جذاب است . یادم هست یک نشری که کار جامعه شناسی می کرد ابژه هایی رو اینچنین بررسی کرده بود، سیر تاریخی سرخاب(ماتیک) در ایران، سیر تاریخی توالت فرنگی در ایران ....ای کاش عده ای هم سیر تاریخی ورود افکار افراد و مکاتب رو هم بررسی می کردند...مثلا سیر تاریخی ورود فون هایک در اقتصاد ایران یا سیر تاریخی مفهوم توسعه در ایران و ....بلند بلند دارم فکر می کنم :-)
5
2
1404/1/25
بله بله، اون کتابها که وقتی رو نشر اگر زده و جزو خوش ایدهترین مجموعههای تاریخ اجتماعی فارسیه. در مورد اون ایدهٔ تاریخنگاری اندیشه و تاریخ فکری، شاید باورت نشه، با فاصله جزوه اون چندتا بحث خاص جذابی است که اوس ذهنم دارم برای کنجکاوی و چرخیدن توش...
1
1404/1/25
مخلصیم که خوندی. ترجمهٔ این مقاله هم توی کتاب "پرسشهای کشنده" از نیگل، هست. @amirabbasshahsavarii
1
1404/1/25
مگه میشه مرورهای شما رو نخوند...انصافا کتاب ها و مقالتشون چه اسم هایی داره پر از تعلیق و کشش اونوقت مقالات و کتاب های ما هستی شناسی فلان چیز از منظر فلان و بیسار :-)
1
1
امیرعباس شاهسواری
1404/1/25
1