یادداشت رضا هاشمی
ماندگار نوشتن در مورد مقطعی از تاریخ که همواره سر زبانهاست و در ادبیات کوچه و بازار هم جای خودش را بازکرده بسیار سخت است؛ اگر محتوای جدیدی برای ارائه به مخاطب نداشته باشی، به تکرار مکررات و اصرار بر کلیشهها مشغول میشوی و در نهایت نیز از سوی مخاطب طرد! با مقطعی از تاریخ مواجهیم که ضربالمثلهای آن مثل «پیراهن عثمان علم کردن!» یا «قرآن به نیزه کردن!» نقل محافل است. پیدا کردن نکته جدیدی برای ارائه به مخاطب یا روایت کردن داستان از زاویه دیگر، تنها به هنر نویسنده بسته است . همینطور برشهای زیادی از داستان مانند «جنگ بر سر آب در صفین» و «أین عمار گفتن امام علی» در ذهن مخاطب وجود دارد که باید با ظرافت تمام کنار هم چیده شود تا به وی احساس خواندن داستان تکراری دست ندهد. ساختن و پرداختن شخصیتهای خیالی مانند «سلیم ابن هشام» که شخصیت اصلی داستان است و چند شخصیت تأثیرگذار دیگر، در کنار شخصیتهای واقعی تاریخ، حرکت بر لبه باریکی از تحریف و بلکه تخریب تاریخ است. به خصوص آنکه نویسنده خود امام معصوم را نیز وارد در داستان کرده و سخنانی از ایشان روایت کرده که البته تاکید ایشان است که تمام گفتههای امام در داستان مستند است و چیزی کم و زیاد نشده است. ذکر جزئیات، فراوان در داستان به چشم میخورد؛ یکی از مهمترین آنها توصیفات دقیق نویسنده از خلق و خو و آداب و رسوم مردم شام آن زمان است که از طرفی تحت تاثیر فرمانروایی چندین ساله رومیان بر آن سرزمین بودند و از طرفی تحت حکومت فرهنگ و تمدنی مانند اسلام! زندگی اشرافی و تجملاتی برخاسته از فرهنگ رومی و عادت به آن از یک طرف، سبک زندگی ساده و به دور از تجملات در اسلام از سوی دیگر. همچنین نویسنده با آوردن داستانهای اساطیری یونان و روم سعی بر اشاره به همین موضوع داشته است که به نظر چندان با خط اصلی روایت مأنوس نشده است. کتاب در ابتدا خیلی خوب با داستان عاشقی میان دو شخصیت ساختگی و البته اصلی داستان شروع میشود و مخاطب را با خود همراه میکند ولی در میانههای کتاب کشش داستان با اطناب و ذکر داستانهای حاشیهای در ضمن داستان اصلی، کمی رو به کاستی میرود تا اینکه رفته رفته به بخشهای پایانی آن میرسد و همین ذکر جزئیات و توصیفات دقیق، اما این بار از نبرد سپاهیان، جذابیت را به داستان برمیگرداند؛ توصیفاتی که به تصویرسازی ذهنی مخاطب میانجامد و حتی کتاب را به یک داستان جنگی بدل میکند. نکته دیگری که به چشم میخورد، دخیل شدن ذهنیت و تفکرات نویسنده در ساختار داستان است؛ البته ملالی هم نیست که نوشتن هر کتاب همواره به ذهنیات نویسنده بستگی دارد و حتی خوانش تاریخ و گزینش از میان آن نیز تحت تأثیر پیشفرضهای اوست. آنچه قابل نکوهش است تحریف و انقطاع و مصادره به مطلوب در روایت تاریخ است. رویکرد و توجه جناب کدیور به عدالت و بازتاب دادن آن در کتاب زیر قابل ستایش است. در آخر همه را به مطالعه کتاب به جهت آشنایی با تاریخ و پاسخ به شبهات در ضمن آن، و ویژه به مسؤولین کشور به جهت پند گرفتن از اخلاق حکومتداری امام علی علیهالسلام و معاویه پیشنهاد میکنم که ان شاء الله با مقایسه این دو سیره و روش متوجه شوند که به کدام قرابت بیشتری دارند.
24
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.