یادداشت سامان
4 روز پیش
کم ملات! در معیت پرزیدنت سفرنامه ایست از سیدجواد موسوی که در سه سفر استانی ابتدایی حسن روحانی همراه او بوده و کتاب حاصل مشاهدات او از این همراهی است.. من چون از حسن روحانی خوشم میاد این کتاب رو خریدم و خوندم. میدونم احتمالا شاید 24 نفر از هم از اون 24 میلیونی که به شیخ حسن رای دادند، الان پای رایشون دیگه نیستند و یا گردن نمیگیرند و یا پشیمون شدند اما من یکی از رایی که دادم کاملا راضیام و ازش دفاع میکنم. سید جواد موسوی سعی کرده به عنوان کسی که سال 92 به روحانی رای داده و چهره ایست کاملا ضد احمدی نژاد که در جای جای کتاب بهش اشاره میکنه و البته کسی که علاقهای به سیاست نداره و به طور کلی وطن دوسته این کتاب رو نوشته.اینها ادعاهایی است که خود نویسنده داره . سعی کرده یک طنز یواشی هم به روایتش اضافه کنه.حاصل کار بد نشده. همونقدر که طنز لوسی نشده به نظرم خوبه! از طرفی هم متن حوصله بر و کسل کننده نبود. خوزستان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان سه استانی ایست که اولین مقاصد روحانی در سال 92 بودند و سید جواد موسوی هم در معیت پرزیدنت بوده. موسوی میتونست خیلی بیشتر و بهتر روایتگر باشه و از این سه استان چیزهای بیشتری بگه.یا از مردمانش . مثلا دو روایت از خوزستان زمان سخنرانی روحانی که بهشون اشاره کرده بود جالب بود.اولی جایی که روحانی مشغول سخنرانی در جایگاه شده و مردمانی که در استادیوم جمع شدند هم و غمشون رسوندن نامه به روحانی و استمداد برای مشکلات زندگیشون هستند و سعی میکنند با افراد پایین جایگاه که یکیش نویسنده این کتاب هست، راه ارتباطی پیدا کنند تا از غمهای بیشمار زندگیشون کم کنند. همزمانی این اتفاقات جالب بود.جای دیگر باز هم در یکی از شهرهای خوزستان میگه که روحانی مشغول سخنرانی بود و مردی خیلی ذوق و شوق نشون میداد.با هر جمله روحانی به وجد میومد و کلی کیف میکرد تا اینکه روحانی گفت : در فرصتهای شغلی و در مسائل اجتماعی، بین زنان و مردان تفاوتی نیست...موسوی اینجا میگه مردی که تا پیش از این کلی روحانی رو تشویق میکرد و کلی جمله زنده باد دکتر و خیلی آقایی و نوکرتم و امثالهم به روحانی حواله میداد، با شنیدن این جمله از روحانی چنان دمق شد که انگار دچار شکست عشقی شده!( انگار دچار شکست عشقی شده رو من برداشت کردم) این روایت سیدجواد موسوی به خوبی فرهنگ مرد سالارانه قوی و بعضا میشه گفت ضد زن اون نواحی رو نشون میده.چه خوب که اینها روایت شده و این نشون میده سیدجواد موسوی میتواند روایتگر خوبی باشه.اما..یک امای بزرگ وجود داره. اونم اینکه این شکل روایت در همین حد بود و در دو سفر بعدی آنچنان چیز دندان گیری به مخاطب ارائه نمیشه. روایتگری از فقر در دو استان بعدی و اشاراتی مختصر در این موضوعات و پرداختن بیش از اندازه نویسنده به سخنان روحانی در طول این سه سفر همه و همه برای من حکایت کم ملاتی این سفرنامه رو داشت. اینکه نویسنده از خوبیهای روحانی میگفت و این بیان خوبی به تملق و چاپلوسی نرسیده بود حسن خوبی بود.بیان خوبی که منجر به تملق بشه برای من یکی دافعه زیادی داره.در این زمینه سیدجواد موسوی نمره قابل قبولی میگیره. جاهایی از سفرنامه غم انگیز بود.اونجایی که از امید به آینده میگفت و حالا بعد از اون همه سال وقتی نگاه میکنم یاد اون امید فراوانی میفتم که دیگه الان نسبت به کشور ندارمش.شاید این خودش بزرگترین تفاوت امروز و سال 92 من نسبت به اتفاقات کشور باشه.امیدی که از دست رفت و تجربیات تلخی که طی این سالها داشتیم و همچنان داریم. دوست داشتم متنفر بودن موسوی از سیاست رو به ادعای خودش، در لا به لای سطور سفرنامه اش ببینم نه اینکه صراحتا بیان بشه اما چیزی جز غر و لند ندیدم.غر و لندی که به بدی جای خواب و نبود چایی و امثالهم خلاصه میشه. در کل سفرنامه میتونست خیلی غنی تر از این نوشته بشه. صداقت رو از نوشته ها و روایت او حس کردم اما کاش این صداقت با طرح مسائل بیشتری همراه بود....
(0/1000)
سامان
4 روز پیش
1