یادداشت زینب
1403/7/21
ما خیلی وقتها خیلی از کتابها رو دوست داریم، ولی کتابهای کمی هستن که از ته قلب عاشقشون میشیم و به معنای واقعی باهاشون زندگی میکنیم. یکی از نویسندههایی که قلمش این اثر جادویی رو برای من داره، ثافونه. ( میدونم قبلا هم گفتم) خودش هم به خوبی میدونسته که چقدر خواننده رو غرق داستانهاش میکنه، همونطور که دربارهی داستانهایی که نوشته گفته: «همهی اینها تنها برای دریافت کمی پول، یک لبخند یا نشاندن قطراتی اشک بر چشمانتان، گرفتن کمی از وقتتان و جلب کردن اندکی از توجهتان.» این جلد خیلی کوتاهتر از جلدهای قبلی بود؛ انگار توی این جلد هزار تا سوال مطرح شد و ذهنمون رو درگیر کرد، تا برای پیدا شدنِ جواب اون سوالها هدایتمون کنه به جلد بعدی.(چیزی که توی دو جلد قبلی انقدر محسوس اتفاق نمیافتاد) از داستان چی بگم که اسپویل نشه؟! داستان از ورودِ یک غریبه به کتابفروشی سمپرهها شروع میشه، غریبهای که حضورش هشداریه برای فرمین. اومدنِ این غریبه باعث میشه فرمین خیلی از رازهاش رو برای دانیل بگه؛ رازهایی که به شخصیتهای آشنایِ قبلی هم مربوط میشن و شروعِ ماجراهای جدیدن. پینوشت: خیلی خوبه که آدم سلیقهی خودش رو بشناسه و در نظر بگیره.
(0/1000)
1403/7/23
1