یادداشت
1402/12/28
سال به آخر میرسد و وقت سروسامان دادن به رهاشدههاست. این یکی را در بارداری میخواندم و لذت میبردم که پسر زود آمد و چند صفحهی آخرش ماند تا امروز. متنی روان دارد و خواندنش دشوار نیست. از قصهی آسمانها و زمین و حضرت آدم آغاز میشود و از نیمهی کتاب به حضرت رسول میرسد. من قبلا قاف را خوانده بودم و از اینجا بیشترش برایم تکراری بود؛ اما باز هم قصههایی دارد که یاسین حجازی در قاف نیاورده، مثل اسلام آوردن ابوبکر و عمر که اتفاقا من تا به حال نشنیده بودم. مخصوصا این جملات: "جبرئیل گفت: یا محمد، دل قوی دار- که اگر همهی خلق تکذیب کنند، ابوبکر صدیق تو را تصدیق کند، تصدیق وی برابر تکذیب همه افتد" یا اینکه "به اسلام عمر، اسلام آشکارا شد و کفر و شرک نگوسار" و این " و آن آن بود که چون خدیجه درگذشت، رسول خدای اندوهگن بود، جبرئیل آمد و حریری سبز از بهشت به مصطفا آورد، صورت عایشه بر آن نقش کرده. گفت یا رسول الله، خداوندت می سلام کند و میگوید گر خدیجه از تو باز ستدم، تو را چنین بدلی باز دادم."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.