یادداشت امیرمحمد سالاروند
1402/1/12
3.1
5
بیسروته محض. شصت صفحه بیشتر دوام نیاوردم. سرچی کردم دیدم مخاطبان انگلیسیزبان هم انگار چندان دل خوشی ازش ندارند. همینطور نشسته پای لپتاپ و هر چه را به ذهنش رسیده ریخته روی صفحهی سفید. پشت جلد به نقل از منتقدی آوردهاند: «بعد از دونکیشوت، هیچ جستوجویی برای عشق نبوده که تا این حد خندهدار و به طرز نیشداری دستوپاچلفتی باشد. بهترین رمانی که در این چند سال خواندهام.» بعد از «دون کیشوت»؟ دارند با ما شوخی میکنند؟ کتاب نامزد نهایی پولتزر هم هست. باز هم باید سؤال بالا را تکرار کرد. در همین مملکت خودمان هم به چاپ سوم رسیده. همین جملهها و جایزهها حتماً امثال من را گمراه کرده که پول پای چنین ترهاتی دادهایم. چند نوشتهی دیگر هم از باتومان در نیویورکر خواندم. واقعاً متعجم که چنین کسی چطور ممکن است نویسندهای اسمی شود و کتابش به ما هم در این سوی عالم برسد. در مورد این کتاب شاید ممیزی هم در بیسروته کردنش مؤثر بوده باشد.
(0/1000)
نظرات
1402/1/12
به عنوان خوانندهای که چندان هم پر حوصله نیست ابله رو دوست داشتم، و باید بگم اصلا هم بی سر و ته نیست. قبول کنید که شصت صفحه برای قضاوت یک کتاب هزار صفحهای اصلا کافی نیست. درسته به اندازهی جنایات و مکافات و یا حتی برادران کارامازوف قوی نیست اما کتاب خوبیِ.
1
0
1402/1/12
0