یادداشت نیما اکبرخانی
1402/8/1
آخرین باری که تونسته بودم با مجله ارتباط برقرار کنم سال 83 بود. دقیق تر بخوام تعریف کنم بین سال های 80 تا 83 با ابی دوست خوبم ، هر شنبه صبح ساعت شش و نیم صبح از دکه ی روزنامه فروشی سر خیابان پرستار همشهری جوان می خریدیم و چقدر خوش می گذشت . چند سال بعدش خیلی دلم برای مجله خوانی تنگ شد و رفتم سراغ همان خوراک قدیمی . دیگر مزه نداشت. پیر شده بودم. اما نشریه ترجمان دوباره توانست همان لذت مجله خوانی و ورق زدن و ... را در من زنده کند و انصافا در این اولین مواجهه ام با فصلنامه بسیار کیف کردم . خیلی خوش گذشت. منی که روزی با آن نوشته های با حال و آن همه رنگ و عکس و کمیک حال می کردم ، حالا دارم با مقالات روانشناسی و جامعه شناسی و فلسفه و اقتصاد و تاریخ صفا می کنم. پیری است دیگر، چاره ای نیست.
(0/1000)
نظرات
1403/1/9
وای یاد همشهری جوان بخیر. آقای احسان رضایی خانم مصطفی زاده آقای ناظم بکایی چقدر تیم خوبی بودن. با نظرتون درباره ترجمان هم موافقم. واقعا جای ترجمه مقالات علوم انسانی خالی بود.
0
محمدمهدی حیدری
1402/8/11
0