یادداشت فهیمه حدیدی
1404/3/12 - 10:55
چه کسی از مرگ نمی ترسد؟!
مرگ ایوان ایلیچ با قلم تولستوی به شیوه ای روان و عمیق و با جزئیاتی مفید نوشته شده است. اما راستش با شناختی که از مرگ و زندگی دارم خیلی فاصله دارد.برای همین آنقدر تکان دهنده نبود برای من، نشد شاهکارش را بفهمم و پایانش را خالی دیدم! شاید چون ایوان ایلیچ نیستم و آن شخصیت نیمچه شایسته و در رفت و آمد با بزرگان! شاید چونزندگی در آستانه ۲۴ سالگی برایم آنقدرها دست و پاگیر و پر پیچ و تاب و کمرشکن نیست. شاید چون توی زندگی نقش مخصوصی بازی نکرده ام. هیچ وقت درباره پوشاندن دوست داشتن یا نفرت قمار نکرده ام! اگر دوست داشتم عمیق دوستداشته ام و اگر متنفر بوده ام پاپس کشیده ام از روابط انسانی با پرداخت هر بهایی ؛ برای همین هیچ از آن نمایش ملال آور و بیزاری ایوان ایلیچ از همسر و فرزندانش نفهمیدم ، انگار اینتکه های داستان با زبان دیگری نوشته شده باشد مثلا چینی برای گوشی فارسی زبان ...
البته یک بعد این اثر را درک می کنم و آن هم ترس از مرگ و یک ضربه اتفاقی چه شروع هوشمندانه ای بود برای شروع مرگ ایوان ایلیچ!
چه کسی از مرگ نمی ترسد؟!
(0/1000)
نظرات
1404/3/12 - 12:24
خیلی جریان داستان رو یادم نمیاد؛ ولی برای من این کتاب بیشتر درباره پوچی زندگی بود تا ترس از مرگ. زندگی پوچه و این رو وقتی به موعد مرگ برسی خیلی خوب میفهمی. بهنظرم حرف تولستوی بیشتر این بود.
1
5

فهیمه حدیدی
1404/3/12 - 12:38
5