یادداشت مجتبی بنیاسدی
1401/4/14
الغارات؛ خونِ دلِ مولا، دلهرهی من بخش اول همیشه عاشق تاریخ بودهام؛ اما نه اینکه بنشینم و مثلا پانزده جلد قطور تاریخ طبری یا ویلدورانت بخوانم. دوست دارم یکی برایم تاریخ را روایت کند. قصهاش کند و من گوش بدهم. این سبکِ دلخواه من در خواندن(بخوانید شنیدن) تاریخ است. ناگفته نماند که من رمانها و داستانهای تاریخی کم نخواندهام. اما یک عیب دارد: اینکه گرچه خط اصلی داستان بر پایهی روایتهای مسلم تاریخی است، اما بالاخره داستان است و چمشههایی از تخیل هم لابهلایش میجوشد. که البته ناگزیر هم هست. از طرفی نثرهای تاریخی، به سلیقهی من نمیخورد. به نظرم خیلی خشک و نچسپ است. میتوانم بگویم «الغارات» یک متنِ تاریخی بود که زبانِ روایی داشت. خُب قطعا داستان نبود. اما لحن روایتگونهای که داشت، خواننده را با خودش میکشید و به او میگفت: «دنبالم بیا...» و خواننده هم «نه» نمیگفت. ظاهرا این روایتگونه شدنِ الغارات، کار نویسندهی ثقفی نیست. این را سیدمحمود زارعی انجام داده و از حق نگذریم به خوبی از عهدهاش برآمده. قبل از اینکه چند کلمهای از کتاب بنویسم، توی پرانتز بگویم: «این کتاب پیشنهاد گروهی از دوستان «کتابدوستِ سیاستِ ما» بود. قرار بر این شد که همه این کتاب را بخوانیم و در یک گَعده، دربارهاش گپوگفت کنیم. من به جلسه نرسیدم. پس خودم اینجا مینویسم که از قافله عقب نمانم.» 1. در کتابهای درسی خبری از الغارات نیست! چرا؟ اصلا الغارات چیست؟ بعد از سه جنگ جمل و صفین و نهروان، حضرت امیر حدود دو سال حکومت میکند که معاویه غارتهای زیادی از مناطق تحت حکومت حضرت، در این دوره دارد که معروف شده به الغارات. چرا در کتابهای درسی بچهشیعهها، خبری از این بخش مهم از تاریخِ امام اولشان نیست؟ البته حمله به شهر انبار و تکوتوک روایتهای پراکنده پیدا میشود. اما هیچکس نخواهد فهمید که این روایتهای پراکنده، مربوط به کدام دوره از حکومت حضرت علی است. و نکتهی خوبِ این کتاب، این بود که هرچه میدانسیتم را نیاورده بود. البته مترجم، که میتوان اسمش را مصحح هم گذاشت، خلاصهی مختصر و مفیدی از پیش از دوران الغارات آورده بود که دستش هم درد نکند. 2. من یک دور از اول تا آخر نهجالبلاغه را خواندهام. اما بعضی از خطبهها را درک نمیکردم. اینطور بگویم: نمیتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم که چرا انقدر امیرالمؤمنین(ع) از دستِ مردم مینالد؟ چرا میخواهد از دستشان راحت شود؟ و خیلی چراهای دیگر... جوابش این است: چون من هیچ اطلاعی از دورانی که این خطبهها قرائت میشده، نداشتم. وقتی برخی از این خطبهها را لابهلایِ روایتها خواندم، آنجا بود که فهمیدم چی به چی است و کی به کی و اصلا در کوفه و مملکت اسلامی چه خبر است. 3. روایتگونه شدنِ متن اثر، گاهی هم میتواند به اثبات تاریخی آن شبهه وارد کند. مختصر توضیح بدهم: اگر کتاب را داستان فرض کنیم ـ که نیست ـ حضرت علی شخصیت اصلی داستان است. میشود گفت قهرمان داستان. معاویه هم میشود ضدقهرمان. اصلا روایتهای کتاب پینگپنگی پیش میرود. گاهی معاویه کاری انجام میدهد و حضرت واکنش نشان میدهند و گاهی عکس آن. اما جنبهی داستانی آن کجا قوت پیدا میکند؟ وقت نویسنده ذهنخوانی میکند یا گفتوگوهای محرمانه را هم ثبت میکند. وقتی اثر داستانی شد، از قوتِ تاریخی آن کم میکند. مثال بزنم: معاویه حرکتی زده. حضرت امیر با پسرانش و دامادش(عبدالله بن جعفر) در این خصوص مشورت میکند. این جلسه میشود گفت محرمانه است. اما همهی نقلقولهای ریز نیز در این کتاب آمده. ابراهیم بن محمد ثقفی، کجایِ این گفتوگوی محرمانه قرار داشته؟ از کجا این گفتوگو به او رسیده است؟ حالا ما فرض میکنیم یکی از حاضرین در جلسه ـ که بعید است ریزگفتوگوها به بیرون درز کند، چون فرزندان و داماد خلیفه هستند ـ این گفتوگو را به بیرون منتقل کردهاند و به شکلی به نویسندهی الغارات رسیده و او هم در کتابش آورده. اما این مورد چه: قیس بن سعد، فرماندار مصر بود. به دلیلی قرار بود او را عزل کنند. نویسنده نوشته: عبدالله بن جعفر در جلسه مشورتی که چند خط بالاتر ذکر آن رفت، میگوید قیس را عزل کن و محمد بن ابیبکر را به فرمانداری مصر منصوب کن... عبدالله بن جعفر، هم برادر مادریِ محمد بن ابیبکر بود و به همین دلیل دوست داشت برادرش حکم امارت بگیرد. سؤال: مگر نویسنده در دلِ عبدالله حضور داشته که مینویسد عبدالله «دوست داشت»؟ شاید او «بر اساس عقل و منطق» این پیشنهاد را داده است؟ باز فرض میگیریم خود عبدالله جایی نقل کرده من دوست داشتم برادرم فرماندار مصر شود به همین خاطر این پیشنهاد را به حضرت امیر دادم. اما نویسنده نباید خواننده را مطلع کند که عبدالله کجا و در چه شرایطی این حرف را زده؟ کلی بگویم: همین است که خیلی از روایتهای تاریخی را داستانی میخوانم. شاید ایراد از نوع نگاه من باشد. نمیدانم. (البته این مورد شاید ایراد به مترجم باشد تا نویسنده.) (به خاطر محدودیت بهخوان در تعداد کلمات، یادداشت نوشته شده بر این کتاب در دو بخش منتشر میشود) بخش دوم را اینجا بخوانید: https://behkhaan.ir/review/4558ac7f-3771-4451-bb0d-959392576223
(0/1000)
نظرات
1401/5/20
این که نهج البلاغه را نمی فهمیدید به این خاطر است که سید رضی خیلی خیلی متن را تکه تکه کرده. اگر کتاب "تمام نهج البلاغه" را که در سال های اخیر منتشر شده متوجه می شوید که این میزان تقطیع چه قدر شدید است و اصل مطالب چه قدر گویاتر!
0
سجاد حسین زاده
1401/4/19
0