بریدههای کتاب Zahra Sarmadi Zahra Sarmadi 14 ساعت پیش دیوان شهریار جلد 1 محمدحسین شهریار 4.7 0 صفحۀ 80 عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا 0 4 Zahra Sarmadi 14 ساعت پیش دیوان شهریار جلد 1 محمدحسین شهریار 4.7 0 صفحۀ 72 جز خدا کو با تمام آفرینش همره است هر دلی را دلبری بایست و دلداری جدا یاری از یاران جدا کردم حریفی دید و گفت: کردی از ماران خود، خوشخال و خط ماری جدا 0 7 Zahra Sarmadi دیروز دیوان شهریار جلد 1 محمدحسین شهریار 4.7 0 صفحۀ 71 من بدین نکته رسیدم که بهشت موعود هست در حسن تو مشغول تماشا گشتن نقش من عاشقی و در خط و خال رخ توست همه چون زلف تو آشفتن و شیدا گشتن 0 5 Zahra Sarmadi دیروز دیوان شهریار جلد 1 محمدحسین شهریار 4.7 0 صفحۀ 71 در دل و دیده به دنبال تو گردم شبوروز تا به سر خواهدم این گنبد مینا گشتن دل به دریا زده ام بر لب دریای غمت قطرهای خواهم از آن خوردن و دریا گشتن 0 8 Zahra Sarmadi 3 روز پیش اقلیت فاضل نظری 4.0 55 صفحۀ 85 ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین آبروداری کن ای زاهد! مسلمانی بس است خلق دلسنگاند و من آیینه با خود میبرم بشکنیدم دوستان! دشنام پنهانی بس است 0 31 Zahra Sarmadi 3 روز پیش اقلیت فاضل نظری 4.0 55 صفحۀ 35 هیچ کس نیست به جز آینه صادق با من نیست در آینه آن عاشق سابق با من سهم پیمانه دیوانه و فرزانه یکیست بگذر از مسئله عاقل و عاشق با من 0 10 Zahra Sarmadi 3 روز پیش اقلیت فاضل نظری 4.0 55 صفحۀ 27 با اینکه ننوشیدم از آن چشم شرابی مهمان کن از آن گونه مرا بوسه نابی ای ترس! تو را شکر، با این همه تردید یک بار نیاویختم از سقف طنابی 0 8 Zahra Sarmadi 3 روز پیش اقلیت فاضل نظری 4.0 55 صفحۀ 12 زمین از دلبران خالیست یا من چشم و دل سیرم؟ که میگردم ولی زلف پریشانی نمیبینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ نمیبینم که من میمیرم از این درد و درمانی نمیبینم 0 7 Zahra Sarmadi 3 روز پیش مادام بواری گوستاو فلوبر 1.3 77 صفحۀ 205 تکلیف یعنی حس کردن عظمت، عشق و احترام به زیبایی، نه قبول همه قرارداد های اجتماعی و تن دادن به خیانت هایی که تحمیل میکنند. 0 6 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 73 از عمر گران کاست و جز رنج نیفزود این منطق دنیاست، زیان فلسفه اوست بر سردرد بازارچه عمر نوشتهست اینجا خبری نیست، اگر هست هیاهوست 0 14 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 69 ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود خوش باش که یک چند در این راه دویدی 0 15 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 49 کسی باور نخواهد کرد اعجاز تو را ای عشق برای خودپرستان تا به کی پیغمبر آوردن تو خضر واقف از غیبی و من موسای بی صبرم چه دشوار است از کار تو ای دل سر درآوردن 0 15 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 31 تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو ولی ای بیوفا از بیوفا همانتظاری بود چو در قلب تو می تازند بعد از من رقیبانم به یادآور که در صحرای آغوشت مزاری هست 2 13 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 23 ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست یکبار دیگر بار سفر بستی و رفتی تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست 0 27 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 21 ز مستی فاش میگویم تو را بوسیدهام، اما کسی باور ندارد حرف مستی لاابالی را من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را 0 18 Zahra Sarmadi 4 روز پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 87 صفحۀ 83 یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطهای بترس که شیطانیات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانهایست که قربانیات کنند 0 0 Zahra Sarmadi 4 روز پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 87 صفحۀ 75 آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال وقتی به لب پنجره میآیی نیست خواستم با غم عشقش بنویسم شعری گفت: هر خواستی عین توانایی نیست 0 1 Zahra Sarmadi 4 روز پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 87 صفحۀ 69 تو قرص ماهی و من برکهای که میخشکد خود این خلاصه غمهای روزگار من است بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم اگرچه سوختهام، نوبت بهار من است 0 4 Zahra Sarmadi 4 روز پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 87 صفحۀ 57 چون قصه آن صخره که از صحبت دریا جز سیلی امواج نبردهست نصیبی آیینه تاریخ تو را درد شکستهست اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی! 0 3 Zahra Sarmadi 4 روز پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 87 صفحۀ 47 از زلیخای درونت بگریز ای یوسف شرم این پیرهن پاره فروریختیست هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه ماه در آب که همواره فروریختیست 0 1
بریدههای کتاب Zahra Sarmadi Zahra Sarmadi 14 ساعت پیش دیوان شهریار جلد 1 محمدحسین شهریار 4.7 0 صفحۀ 80 عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا 0 4 Zahra Sarmadi 14 ساعت پیش دیوان شهریار جلد 1 محمدحسین شهریار 4.7 0 صفحۀ 72 جز خدا کو با تمام آفرینش همره است هر دلی را دلبری بایست و دلداری جدا یاری از یاران جدا کردم حریفی دید و گفت: کردی از ماران خود، خوشخال و خط ماری جدا 0 7 Zahra Sarmadi دیروز دیوان شهریار جلد 1 محمدحسین شهریار 4.7 0 صفحۀ 71 من بدین نکته رسیدم که بهشت موعود هست در حسن تو مشغول تماشا گشتن نقش من عاشقی و در خط و خال رخ توست همه چون زلف تو آشفتن و شیدا گشتن 0 5 Zahra Sarmadi دیروز دیوان شهریار جلد 1 محمدحسین شهریار 4.7 0 صفحۀ 71 در دل و دیده به دنبال تو گردم شبوروز تا به سر خواهدم این گنبد مینا گشتن دل به دریا زده ام بر لب دریای غمت قطرهای خواهم از آن خوردن و دریا گشتن 0 8 Zahra Sarmadi 3 روز پیش اقلیت فاضل نظری 4.0 55 صفحۀ 85 ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین آبروداری کن ای زاهد! مسلمانی بس است خلق دلسنگاند و من آیینه با خود میبرم بشکنیدم دوستان! دشنام پنهانی بس است 0 31 Zahra Sarmadi 3 روز پیش اقلیت فاضل نظری 4.0 55 صفحۀ 35 هیچ کس نیست به جز آینه صادق با من نیست در آینه آن عاشق سابق با من سهم پیمانه دیوانه و فرزانه یکیست بگذر از مسئله عاقل و عاشق با من 0 10 Zahra Sarmadi 3 روز پیش اقلیت فاضل نظری 4.0 55 صفحۀ 27 با اینکه ننوشیدم از آن چشم شرابی مهمان کن از آن گونه مرا بوسه نابی ای ترس! تو را شکر، با این همه تردید یک بار نیاویختم از سقف طنابی 0 8 Zahra Sarmadi 3 روز پیش اقلیت فاضل نظری 4.0 55 صفحۀ 12 زمین از دلبران خالیست یا من چشم و دل سیرم؟ که میگردم ولی زلف پریشانی نمیبینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ نمیبینم که من میمیرم از این درد و درمانی نمیبینم 0 7 Zahra Sarmadi 3 روز پیش مادام بواری گوستاو فلوبر 1.3 77 صفحۀ 205 تکلیف یعنی حس کردن عظمت، عشق و احترام به زیبایی، نه قبول همه قرارداد های اجتماعی و تن دادن به خیانت هایی که تحمیل میکنند. 0 6 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 73 از عمر گران کاست و جز رنج نیفزود این منطق دنیاست، زیان فلسفه اوست بر سردرد بازارچه عمر نوشتهست اینجا خبری نیست، اگر هست هیاهوست 0 14 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 69 ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود خوش باش که یک چند در این راه دویدی 0 15 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 49 کسی باور نخواهد کرد اعجاز تو را ای عشق برای خودپرستان تا به کی پیغمبر آوردن تو خضر واقف از غیبی و من موسای بی صبرم چه دشوار است از کار تو ای دل سر درآوردن 0 15 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 31 تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو ولی ای بیوفا از بیوفا همانتظاری بود چو در قلب تو می تازند بعد از من رقیبانم به یادآور که در صحرای آغوشت مزاری هست 2 13 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 23 ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست یکبار دیگر بار سفر بستی و رفتی تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست 0 27 Zahra Sarmadi 4 روز پیش اکنون فاضل نظری 4.2 43 صفحۀ 21 ز مستی فاش میگویم تو را بوسیدهام، اما کسی باور ندارد حرف مستی لاابالی را من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را 0 18 Zahra Sarmadi 4 روز پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 87 صفحۀ 83 یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطهای بترس که شیطانیات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانهایست که قربانیات کنند 0 0 Zahra Sarmadi 4 روز پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 87 صفحۀ 75 آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال وقتی به لب پنجره میآیی نیست خواستم با غم عشقش بنویسم شعری گفت: هر خواستی عین توانایی نیست 0 1 Zahra Sarmadi 4 روز پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 87 صفحۀ 69 تو قرص ماهی و من برکهای که میخشکد خود این خلاصه غمهای روزگار من است بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم اگرچه سوختهام، نوبت بهار من است 0 4 Zahra Sarmadi 4 روز پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 87 صفحۀ 57 چون قصه آن صخره که از صحبت دریا جز سیلی امواج نبردهست نصیبی آیینه تاریخ تو را درد شکستهست اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی! 0 3 Zahra Sarmadi 4 روز پیش گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 87 صفحۀ 47 از زلیخای درونت بگریز ای یوسف شرم این پیرهن پاره فروریختیست هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه ماه در آب که همواره فروریختیست 0 1