بریدههای کتاب Villian Villian 2 ساعت پیش دیوان فروغ فرخزاد: اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ فرخزاد 4.5 19 صفحۀ 40 در این فکرم من و دانم که هرگز مرا یارای رفتن زین قفس نیست اگر هم مرد زندانبان بخواهد دگر از بهر پروازم نفس نیست 0 0 Villian 2 ساعت پیش دیوان فروغ فرخزاد: اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ فرخزاد 4.5 19 صفحۀ 39 توئی آن آسمان صاف و روشن من این گنج قفس، مرغی اسیرم 0 0 Villian 2 ساعت پیش دیوان فروغ فرخزاد: اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ فرخزاد 4.5 19 صفحۀ 36 باز من ماندم و خلوتی سرد خاطراتی ز بگذشته ای دور یاد عشقی که با حسرت و درد رفت و خاموش شد در دل گور 0 0 Villian 2 ساعت پیش دیوان فروغ فرخزاد: اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ فرخزاد 4.5 19 صفحۀ 15 از میان پلکهای نیمه باز او خستهدل نگاه میکند 0 0 Villian 1404/3/31 به امید دل بستم لان کالی 4.1 143 صفحۀ 385 در چشم هایش خیره میشود انگار تا قبل از این هیچ وقت شانس این را نداشته که به اندازه کافی در چشم هایش نگاه کند. 0 12 Villian 1404/3/31 به امید دل بستم لان کالی 4.1 143 صفحۀ 385 من میخوام پیشِ تو باشم. تو همون چیزی هستی که من همیشه میخواستم. 0 10 Villian 1404/3/31 چیزهایی که هرگز فراموش نکردیم لوسی اسکور 3.6 6 صفحۀ 55 بعدش چی؟ تو میدونی چی میشه؟ چون من اصلا نمیدونم باید چیکار کنم و این وضعیت من رو خیلی میترسونه 0 9 Villian 1404/3/27 اشک هایی که در سکوت جاری شدند کالین هوور 4.0 13 صفحۀ 139 دلم هر روز برات تنگ میشه . وقتی سرکارم، دلم برات تنگ میشه. وقتی خونه ام، دلم برات تنگ میشه. وقتی کنارم خوابیدی، دلم برات تنگ میشه. در همه حال دلم برات تنگ میشه. 0 8 Villian 1404/3/27 اشک هایی که در سکوت جاری شدند کالین هوور 4.0 13 صفحۀ 145 مهم نیست چقدر کسی را دوست داری ؛ اگر ظرفیت بخشیدنت کمتر از ظرفیت عشقت باشد آن عشق بی معنی خواهدبود. 0 10 Villian 1404/3/26 اشک هایی که در سکوت جاری شدند کالین هوور 4.0 13 صفحۀ 139 اینجایی ولی نیستی، نمیدونم کجا رفتی یا کِی رفتی، ولی راه برگردوندنت رو بلد نیستم. 0 7 Villian 1404/3/26 اشک هایی که در سکوت جاری شدند کالین هوور 4.0 13 صفحۀ 99 اندوه مانند تار عنکبوت است تا وقتی در آن گیر نکنی نمیبینیاش و بعد باید برای خلاصی از شرش به خودت چنگ بیندازی 0 6 Villian 1404/3/26 اشک هایی که در سکوت جاری شدند کالین هوور 4.0 13 صفحۀ 100 نمیشه حداقل تظاهر کنی هنوز من رو میخوای؟ 0 6 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 88 صفحۀ 74 از این ذهن آشفته، از این حال مزخرفم متنفرم، چقدر باید تمام مدت مریض باشم، چقدر صدمه دیدم. از این که ظاهرم دا از دست دادم و از درس و مدرسه افتاده ام، ورزش را کنار گذاشته ام و در حق مادرم ظالم شدم. متنفرم از اینکه بعد دو سال هنوز گت را چقدر میخواهم. 0 5 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 88 صفحۀ 72 دارم احساساتم رو بیان میکنم.جانی.ادم برای همین زندهس، نفس کشیدنش برای همینه همهش ، نیست؟ 0 5 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 88 صفحۀ 62 احمقام که هنوز دوستاش دارم. باید فراموش کنم شاید هنوز فکر میکنه که من خوشگلام،حتا با این موها و سیاهی زیر چشم ها. شاید. 0 4 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 88 صفحۀ 25 احساس کردم که عشق من بهسوی گت هجوم میبرد و عشق او به سوی من مشتابد. 0 4 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 88 صفحۀ 23 ستاره ها خیلی زیاد بودند،گویی جشن گرفته بودند،یک جشن غیرقانونی باشکوه که کهکشان بعد از رفتن انسان ها به تختخواب به راه می اندازند. 0 5 Villian 1403/12/29 به امید دل بستم لان کالی 4.1 143 صفحۀ 385 قلبِ من با رعد و برق میتپه و میدونم ضعیفه اما همون قلبیه که به تو دادم. 0 7 Villian 1403/12/29 هرگز دروغ نگو فریدا مک فادن 4.1 122 صفحۀ 81 هیچکس به جز ما توی این خونه نیست، حتی اگه باشه، من ازت محافظت میکنم قول میدی؟ قول میدم. 0 5 Villian 1403/12/29 هرگز دروغ نگو فریدا مک فادن 4.1 122 صفحۀ 81 ما الان یه گروهیم، من و تو، هر اتفاقی هم بیفته،همیشه کنار همیم، من پیشتم، تریشیا ، تا آخر عمرمون بهت قول میدم، هیچوقت نمیذارم اتفاقی برات بیوفته. 0 4
بریدههای کتاب Villian Villian 2 ساعت پیش دیوان فروغ فرخزاد: اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ فرخزاد 4.5 19 صفحۀ 40 در این فکرم من و دانم که هرگز مرا یارای رفتن زین قفس نیست اگر هم مرد زندانبان بخواهد دگر از بهر پروازم نفس نیست 0 0 Villian 2 ساعت پیش دیوان فروغ فرخزاد: اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ فرخزاد 4.5 19 صفحۀ 39 توئی آن آسمان صاف و روشن من این گنج قفس، مرغی اسیرم 0 0 Villian 2 ساعت پیش دیوان فروغ فرخزاد: اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ فرخزاد 4.5 19 صفحۀ 36 باز من ماندم و خلوتی سرد خاطراتی ز بگذشته ای دور یاد عشقی که با حسرت و درد رفت و خاموش شد در دل گور 0 0 Villian 2 ساعت پیش دیوان فروغ فرخزاد: اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ فرخزاد 4.5 19 صفحۀ 15 از میان پلکهای نیمه باز او خستهدل نگاه میکند 0 0 Villian 1404/3/31 به امید دل بستم لان کالی 4.1 143 صفحۀ 385 در چشم هایش خیره میشود انگار تا قبل از این هیچ وقت شانس این را نداشته که به اندازه کافی در چشم هایش نگاه کند. 0 12 Villian 1404/3/31 به امید دل بستم لان کالی 4.1 143 صفحۀ 385 من میخوام پیشِ تو باشم. تو همون چیزی هستی که من همیشه میخواستم. 0 10 Villian 1404/3/31 چیزهایی که هرگز فراموش نکردیم لوسی اسکور 3.6 6 صفحۀ 55 بعدش چی؟ تو میدونی چی میشه؟ چون من اصلا نمیدونم باید چیکار کنم و این وضعیت من رو خیلی میترسونه 0 9 Villian 1404/3/27 اشک هایی که در سکوت جاری شدند کالین هوور 4.0 13 صفحۀ 139 دلم هر روز برات تنگ میشه . وقتی سرکارم، دلم برات تنگ میشه. وقتی خونه ام، دلم برات تنگ میشه. وقتی کنارم خوابیدی، دلم برات تنگ میشه. در همه حال دلم برات تنگ میشه. 0 8 Villian 1404/3/27 اشک هایی که در سکوت جاری شدند کالین هوور 4.0 13 صفحۀ 145 مهم نیست چقدر کسی را دوست داری ؛ اگر ظرفیت بخشیدنت کمتر از ظرفیت عشقت باشد آن عشق بی معنی خواهدبود. 0 10 Villian 1404/3/26 اشک هایی که در سکوت جاری شدند کالین هوور 4.0 13 صفحۀ 139 اینجایی ولی نیستی، نمیدونم کجا رفتی یا کِی رفتی، ولی راه برگردوندنت رو بلد نیستم. 0 7 Villian 1404/3/26 اشک هایی که در سکوت جاری شدند کالین هوور 4.0 13 صفحۀ 99 اندوه مانند تار عنکبوت است تا وقتی در آن گیر نکنی نمیبینیاش و بعد باید برای خلاصی از شرش به خودت چنگ بیندازی 0 6 Villian 1404/3/26 اشک هایی که در سکوت جاری شدند کالین هوور 4.0 13 صفحۀ 100 نمیشه حداقل تظاهر کنی هنوز من رو میخوای؟ 0 6 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 88 صفحۀ 74 از این ذهن آشفته، از این حال مزخرفم متنفرم، چقدر باید تمام مدت مریض باشم، چقدر صدمه دیدم. از این که ظاهرم دا از دست دادم و از درس و مدرسه افتاده ام، ورزش را کنار گذاشته ام و در حق مادرم ظالم شدم. متنفرم از اینکه بعد دو سال هنوز گت را چقدر میخواهم. 0 5 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 88 صفحۀ 72 دارم احساساتم رو بیان میکنم.جانی.ادم برای همین زندهس، نفس کشیدنش برای همینه همهش ، نیست؟ 0 5 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 88 صفحۀ 62 احمقام که هنوز دوستاش دارم. باید فراموش کنم شاید هنوز فکر میکنه که من خوشگلام،حتا با این موها و سیاهی زیر چشم ها. شاید. 0 4 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 88 صفحۀ 25 احساس کردم که عشق من بهسوی گت هجوم میبرد و عشق او به سوی من مشتابد. 0 4 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 88 صفحۀ 23 ستاره ها خیلی زیاد بودند،گویی جشن گرفته بودند،یک جشن غیرقانونی باشکوه که کهکشان بعد از رفتن انسان ها به تختخواب به راه می اندازند. 0 5 Villian 1403/12/29 به امید دل بستم لان کالی 4.1 143 صفحۀ 385 قلبِ من با رعد و برق میتپه و میدونم ضعیفه اما همون قلبیه که به تو دادم. 0 7 Villian 1403/12/29 هرگز دروغ نگو فریدا مک فادن 4.1 122 صفحۀ 81 هیچکس به جز ما توی این خونه نیست، حتی اگه باشه، من ازت محافظت میکنم قول میدی؟ قول میدم. 0 5 Villian 1403/12/29 هرگز دروغ نگو فریدا مک فادن 4.1 122 صفحۀ 81 ما الان یه گروهیم، من و تو، هر اتفاقی هم بیفته،همیشه کنار همیم، من پیشتم، تریشیا ، تا آخر عمرمون بهت قول میدم، هیچوقت نمیذارم اتفاقی برات بیوفته. 0 4