بریده‌های کتاب تقی شجاعی

گفته بود من کسی را نخواهم کشت. گمان می‌کرد عقیده‌ی نمونه‌ای را برگزیده است. درست بود، نمونه هم بود. اما این نمونه بیهوده بود. هیچ‌کس نمی‌توانست از عهده‌ی پیروی از چنین نمونه‌ای برآید. هرجا که باشی آنجا جنایتکاری برای کشتن هست.

مرگ برای من وحشتی نداره پسر! همه می‌میرند. آدم‌های خوش‌شانس قهرمانانه می‌میرند و نامشان توی یادها باقی می‌مونه. آدم‌های بدشانس آهسته از دنیا میرن، موهاشون سفید میشه و دست و پاشون قدرتش رو از دست میدن.

پدربزرگ می‌گفت: علت اساسی سیاهیِ سرنوشتِ روشنفکرانِ عصر ما و تبدیل شدن‌شان به یک مشت ولگردِ بیکاره‌ی مفت‌خورِ نق‌نقوی بهانه‌گیرِ آویزان همین است که پیوسته وِر زدن‌های بی‌سر و ته را جایگزین آفرینش و تولید می‌کنند.

اینکه در مرفه‌ترین کشور جهان یعنی سوئد، از هر ده نفر یک نفر تصمیم می‌گیرد خودکشی کند، می‌رساند که آنچه دنیای امروز برای بشر آورده جوابگوی آرمان حقیقی بشر نیست.