بریده‌های کتاب سیده الهه شجاعی

"آرزو ها متولد می شوند ؛بعضی هایشان قد می کشند و میوه می دهند و بعضی هایشان نه٬دود می شوند و گاهی بر باد می روند"

"باید دفتر ها نوشت از نقش آفرینی زنان سربلند و نجیب این سرزمین ٬ زن های انسان ساز و تاریخ ساز "

" من همیشه به تصمیم اول احترام میگذارم. تصمیم اولی که به ذهنت میرسد با همه جان گرفته می شود؛ تصمیم دوم با عقل و تصمیم سوم با ترس "

توی قصه های عاشقانه، عاشق ها حرف نگاه هم را می خواندند، توی دنیای ما اما آدم ها تا حرف نمی زدند حرف و منظور هم را متوجه نمی شدند، تازه اگر شانس می آوردند منظورشان بد برداشت نشود !

آن لحظه با تمام وجودم درک می کردم که دنیای قصه ها با دنیای آدم ها فرق دارد.

اگر این طور است بگذارید صادقانه بگویم پری ها، توی کتابتان بنویسید دنیای آدم ها دنیای کلیشه هاست، دنیای چیزهای تکراری ...آدم ها نه دیوند نه پری ...اما توی وجودشان، هم بخشی شبیه دیو دارند، هم بخشی شبیه پری ها !برای موجودات افسانه ای توی دنیایتان بگویید، آدمیزاد ...شبیه هیچ پری و دیوی نیست ! ناشناخته ایست که توی حیاتش، بارها قلبش می شکند، لبریز کینه می شود، می بخشد و گاهی بی رحم می شود، عاشق می شود و گاهی بیزار از دوست داشتن، مهر خرج می کند و گاهی پشیمان از آن مهربانی، روحش را می جود ...بگویید که هنوز خودشان هم نتوانسته اند خودشان را معنی کنند .بعد جلوی اسم آدمیزاد و صفت هایش، بنویسید ناشناخته ای که گاه خیلی مهربان است و گاه ...خیلی بی رحم !سپس پرواز کنید توی آسمان شهر پری ها وخودتان را درگیر دنیای خاکستری آن سمت قصه ها نکنید .

ـ توی دنیای قصه ها، از ما آدم ها چه می گفتند؟ حتم داشتم بعد تعریفشان، حتی دیوهای قصه ها هم از آدمیزاد ها می ترسیدند !

روشن فکرای داخل ایران به جای مبارزه ٬ دنبال صلح هستن !