بریده‌های کتاب ریحـون‌دُخـتـےازسـیـارہ‌ءدیـگـر🌛

در تمام مدت قلبت به تپیدن ادامه میدهد،کارش را انجام میدهد و آنقدر می‌تپد تا وقتی پیامی دریافت کند که حالا نوبت ایستادن است......نمیدانی چه وقت؛شاید چند دقیقه دیگر.

نمیخواستم شادی و خوشبختی ام را مدیون شخص دیگری باشم.

مادرم خورشید بود، ماه بود و دریا؛ ستاره قطبی بود که مارا به سلامت به ساحل می‌رساند.

عشق بود که مارا ویران کرد.

ایزولدی دنیای سینت بود، دریایش بود و آسمانش؛ ستاره درخشانی بود که راهش را روشن میکرد و به او جهت میداد و حالا بدون او سینت گم شده بود.

هرگز و تحت هیچ شرایطی نگذار دیگران بفهمند چه چیزی یا چه‌کسی برایت مهم است.

هیچوقت به کسی مدیون نشو.

از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را.

و این جهان پر از صدای پای مردمی است که‌همچنان که تورا می‌بوسند ، در ذهن خود طناب دار تورا می‌بافند.

لحظه هارا دریاب چشم فردا کور است.

بدان که به اراده خداوند در بسته گشوده شود.

دنیا‌ دار مکافات است و تا زمانی که با کسی بد نکنید، بد نخواهید دید.

حتی قلب های سنگی هم میشکنن.

جنگ خودت رو بجنگ.بزار بقیه نگران خودشون باشن.

ذات بچه اینه که به رویایی دست پیدا کنه که پدر و مادرش فقط آرزوش رو داشتن.