بریدههای کتاب سیده فاطمه سیده فاطمه 1404/7/17 - 00:32 آری اینچنین بود برادر! علی شریعتی 4.1 16 صفحۀ 43 ما اکنون به ظاهر برای کسی بیگاری نمی کنیم؛ آزاد شده ایم؛ بردگی برافتاده است؛ اما به بردگی ای بدتر از سرنوشت تو محکوم شده ایم. اندیشهٔ ما را برده کرده اند؛ دلمان را به بند کشیده اند و اراده مان را تسلیم کرده اند 0 1 سیده فاطمه 1404/7/4 - 21:46 ضد فاضل نظری 4.2 77 صفحۀ 22 اگر پرنده مرا آفریده اند چرا قفس بسازم و در بند آشیان باشم 0 1 سیده فاطمه 1404/6/29 - 02:14 ارتداد یامین پور 3.8 211 صفحۀ 154 کسی که به امام حق ایمان بیاورد ولی به امام طاغوت کافر نشده باشد، دست آخر زمینگیر می شود. 0 2 سیده فاطمه 1404/6/29 - 02:12 ارتداد یامین پور 3.8 211 صفحۀ 96 به گمان من شکِ بعد از یقین صد چندان مخوف تر از شکِ پیش از یقین است. شک پیش از یقین به جلو میراند و شک پس از یقین زمینگیر می کند. 0 2 سیده فاطمه 1404/6/25 - 21:02 ابَرشَهر محمد رودگر 4.0 1 صفحۀ 279 چنگیز به شیخ نجم الدین امان نامه داد و از او خواست از شهر بیرون برود. شیخ نپذیرفت:« زیر امان کفر؟ هرگز!» چند نفر از یاران شیخ به دست و پایش افتادند. شیخ گفت: هفتاد سال در زمان خوشی، گندم خوارزم را خورده ام. جوانمرد نیستم اگر در وقت ناخوشی از این مردم جدا شوم. حالا که خوارزمشاه به خوارزمی ها خیانت کرده و مردم خود را بی پناه رها کرده و رفته، می مانم و در این بی پناهی با این مردم شریک می شوم. 0 2
بریدههای کتاب سیده فاطمه سیده فاطمه 1404/7/17 - 00:32 آری اینچنین بود برادر! علی شریعتی 4.1 16 صفحۀ 43 ما اکنون به ظاهر برای کسی بیگاری نمی کنیم؛ آزاد شده ایم؛ بردگی برافتاده است؛ اما به بردگی ای بدتر از سرنوشت تو محکوم شده ایم. اندیشهٔ ما را برده کرده اند؛ دلمان را به بند کشیده اند و اراده مان را تسلیم کرده اند 0 1 سیده فاطمه 1404/7/4 - 21:46 ضد فاضل نظری 4.2 77 صفحۀ 22 اگر پرنده مرا آفریده اند چرا قفس بسازم و در بند آشیان باشم 0 1 سیده فاطمه 1404/6/29 - 02:14 ارتداد یامین پور 3.8 211 صفحۀ 154 کسی که به امام حق ایمان بیاورد ولی به امام طاغوت کافر نشده باشد، دست آخر زمینگیر می شود. 0 2 سیده فاطمه 1404/6/29 - 02:12 ارتداد یامین پور 3.8 211 صفحۀ 96 به گمان من شکِ بعد از یقین صد چندان مخوف تر از شکِ پیش از یقین است. شک پیش از یقین به جلو میراند و شک پس از یقین زمینگیر می کند. 0 2 سیده فاطمه 1404/6/25 - 21:02 ابَرشَهر محمد رودگر 4.0 1 صفحۀ 279 چنگیز به شیخ نجم الدین امان نامه داد و از او خواست از شهر بیرون برود. شیخ نپذیرفت:« زیر امان کفر؟ هرگز!» چند نفر از یاران شیخ به دست و پایش افتادند. شیخ گفت: هفتاد سال در زمان خوشی، گندم خوارزم را خورده ام. جوانمرد نیستم اگر در وقت ناخوشی از این مردم جدا شوم. حالا که خوارزمشاه به خوارزمی ها خیانت کرده و مردم خود را بی پناه رها کرده و رفته، می مانم و در این بی پناهی با این مردم شریک می شوم. 0 2