بریدههای کتاب پری پری 13 ساعت پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 224 ما قرار است به اندازه رشدمان اتفاقها را تحلیل کنیم و تصمیم بگیریم. پس نمیتوانیم با تجربه و رشد امروزمان، خودمان را در گذشته سرزنش کنیم. 0 1 پری 5 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 191 اعتماد کردن کار سختی است و سخت تر از همه داشتن جان پرندهای در دست است. مواظب پرندههایی که ما را انتخاب کردهاند باشیم، قمار کردهاند. 0 1 پری 5 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 176 صداقت، هماهنگی زبان بدن و زبان گفتار و زبان لحن است. 0 4 پری 5 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 172 ما در مقابل رابطه و احساسهای فرد مقابلمان مسئول هستیم. بیایید آدمها را بیشتر از آنچه تنها هستند، تنها نکنیم. 0 7 پری 7 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 141 0 1 پری 7 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 129 در هر رابطهای که تبدیل به بت شدید، منتظر آن روزی باشید که به دست همان فرد شکسته شوید. شما حاکم خودتان هستید اما نباید مسئولیت حاکمیت بر آدمهای دیگر را قبول کنید. 0 37 پری 7 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 116 0 2 پری 7 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 104 0 2 پری 7 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 103 0 2 پری 1404/5/2 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 90 آدمها را مسکنهای موقت نبینید. 0 5 پری 1404/5/2 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 89 0 1 پری 1404/5/2 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 86 ما همه آدمهایی را میشناسیم که از ترس اینکه مبادا چیزهای زیادی را از دست بدهند، با شور و شوق وارد زندگی نمیشوند. در نتیجه آدمهایی کرخت و بیعمل میشوند. (اریون یالوم) 0 73 پری 1404/5/2 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 85 ترسیدن به معنای احتیاط است نه کاملا منفعل شدن و هیچ کاری نکردن. بترسیم و با ترسی پخته جلو برویم. 0 6 پری 1404/5/1 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 43 چقدر گاهی از دستدادنها را لازم داریم. درست و به موقع میآیند و در گوشمان زمزمه میکنند: دل کندن را تمرین کن. 0 5 پری 1404/4/26 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 161 پسر گفت: اصلا نمیدونم میخوام چیکار کنم. میخوام بمونم؟ میخوام برم؟ درسم رو ادامه بدم؟ برم سر کار؟ بعد خندید گفت: حالا انگار کار ریخته اصلا کو کار؟ همهش دارم به آینده فکر میکنم. ولی خیلی گیجم، انگار همه چی تو مهه به راننده گفت: شما هم به آینده فکر میکنید؟ راننده گفت: من به گذشته فکر میکنم، اون هم تو مهه. 0 3 پری 1404/4/26 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 149 راننده: من وقتی عاجز میشم به کوهها نگاه میکنم مرد: چرا؟ راننده: حالم بهتر میشه ... همین که کوهها هستند همین که میبینمشون حالم بهتر میشه. مرد: کوهها همیشه هستند. راننده: هیچی همیشه نیست. شما فکر کردی یه روز دست دادن و بغل کردن دیگه نباشه؟ هیچی همیشه نیست. 0 3 پری 1404/4/23 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 112 گفت: آدمها نه باید خیلی به هم نزدیک بشن، نه باید خیلی از هم دور بشن. گفتم: ولی شاید هم هیچ کدوم فرقی نکرده باشند. گفت: زمان عین سوهانه، تندی و تیزی رو میبره ولی شکل همهچی رو عوض میکنه. 0 7 پری 1404/4/23 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 95 درسته که جوون بود، ولی خیلی زندگی کرد، اندازهی صد سال اینهایی که مثلا زندهند زندگی کرد ... زنده بود و زندگی میکرد، بعدش هم خسته شد و دیگه زندگی نکرد. 0 6
بریدههای کتاب پری پری 13 ساعت پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 224 ما قرار است به اندازه رشدمان اتفاقها را تحلیل کنیم و تصمیم بگیریم. پس نمیتوانیم با تجربه و رشد امروزمان، خودمان را در گذشته سرزنش کنیم. 0 1 پری 5 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 191 اعتماد کردن کار سختی است و سخت تر از همه داشتن جان پرندهای در دست است. مواظب پرندههایی که ما را انتخاب کردهاند باشیم، قمار کردهاند. 0 1 پری 5 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 176 صداقت، هماهنگی زبان بدن و زبان گفتار و زبان لحن است. 0 4 پری 5 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 172 ما در مقابل رابطه و احساسهای فرد مقابلمان مسئول هستیم. بیایید آدمها را بیشتر از آنچه تنها هستند، تنها نکنیم. 0 7 پری 7 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 141 0 1 پری 7 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 129 در هر رابطهای که تبدیل به بت شدید، منتظر آن روزی باشید که به دست همان فرد شکسته شوید. شما حاکم خودتان هستید اما نباید مسئولیت حاکمیت بر آدمهای دیگر را قبول کنید. 0 37 پری 7 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 116 0 2 پری 7 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 104 0 2 پری 7 روز پیش تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 103 0 2 پری 1404/5/2 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 90 آدمها را مسکنهای موقت نبینید. 0 5 پری 1404/5/2 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 89 0 1 پری 1404/5/2 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 86 ما همه آدمهایی را میشناسیم که از ترس اینکه مبادا چیزهای زیادی را از دست بدهند، با شور و شوق وارد زندگی نمیشوند. در نتیجه آدمهایی کرخت و بیعمل میشوند. (اریون یالوم) 0 73 پری 1404/5/2 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 85 ترسیدن به معنای احتیاط است نه کاملا منفعل شدن و هیچ کاری نکردن. بترسیم و با ترسی پخته جلو برویم. 0 6 پری 1404/5/1 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 195 صفحۀ 43 چقدر گاهی از دستدادنها را لازم داریم. درست و به موقع میآیند و در گوشمان زمزمه میکنند: دل کندن را تمرین کن. 0 5 پری 1404/4/26 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 161 پسر گفت: اصلا نمیدونم میخوام چیکار کنم. میخوام بمونم؟ میخوام برم؟ درسم رو ادامه بدم؟ برم سر کار؟ بعد خندید گفت: حالا انگار کار ریخته اصلا کو کار؟ همهش دارم به آینده فکر میکنم. ولی خیلی گیجم، انگار همه چی تو مهه به راننده گفت: شما هم به آینده فکر میکنید؟ راننده گفت: من به گذشته فکر میکنم، اون هم تو مهه. 0 3 پری 1404/4/26 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 149 راننده: من وقتی عاجز میشم به کوهها نگاه میکنم مرد: چرا؟ راننده: حالم بهتر میشه ... همین که کوهها هستند همین که میبینمشون حالم بهتر میشه. مرد: کوهها همیشه هستند. راننده: هیچی همیشه نیست. شما فکر کردی یه روز دست دادن و بغل کردن دیگه نباشه؟ هیچی همیشه نیست. 0 3 پری 1404/4/23 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 112 گفت: آدمها نه باید خیلی به هم نزدیک بشن، نه باید خیلی از هم دور بشن. گفتم: ولی شاید هم هیچ کدوم فرقی نکرده باشند. گفت: زمان عین سوهانه، تندی و تیزی رو میبره ولی شکل همهچی رو عوض میکنه. 0 7 پری 1404/4/23 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 95 درسته که جوون بود، ولی خیلی زندگی کرد، اندازهی صد سال اینهایی که مثلا زندهند زندگی کرد ... زنده بود و زندگی میکرد، بعدش هم خسته شد و دیگه زندگی نکرد. 0 6