بریدههای کتاب مهدی نوری مهدی نوری 1403/5/4 لیرشاه ویلیام شکسپیر 4.0 20 صفحۀ 211 اگر چه ما چنانکه باید نمیتوانیم بی تشریفات محاکمه، حکم مرگ او را صادر کنیم. با اینهمه مقررات ما در برابر خشم ما سر تعظیم فرود آورده است. مردم فقط میتوانند که خشم ما را مورد سرزنش قرار دهند ولی هرگز نمیتوانند از آن جلوگیری کنند. 0 0 مهدی نوری 1403/4/16 فقط یک داستان جولیان بارنز 3.6 8 صفحۀ 29 در بینظمی اثاثیه بیشتر نوعی بیپروایی احساس میشد. 0 0 مهدی نوری 1403/4/16 فقط یک داستان جولیان بارنز 3.6 8 صفحۀ 11 کیست که تعیین عشق دست خودش باشد؟ اگر دست خودش باشد احساسش دیگر عشق نیست. نمیدانم چه اسمی دیگر روی این احساس بگذارید اما به حتم اسمش عشق نیست. 0 4 مهدی نوری 1403/4/16 بنویس من زن عرب نیستم زنان نویسنده ی عرب 3.6 6 صفحۀ 174 مرد شتابان گفت: « نه، نه، خدا نکند. دختر محترمی بود. اما درست مثل قایقی که آن را به ساحل بسته باشند، شناور بود و نمیتوانست راه برود. 0 0 مهدی نوری 1403/4/9 بنویس من زن عرب نیستم زنان نویسنده ی عرب 3.6 6 صفحۀ 129 0 0 مهدی نوری 1403/4/5 بنویس من زن عرب نیستم زنان نویسنده ی عرب 3.6 6 صفحۀ 102 هر وقت میخواهم چیزی را از یاد ببرم، به دامن خواب پناه میبرم. شهر هم هر وقت بخواهد فراموش کند به خواب میرود. گاهی احساس میکنم جنگی رخ نداده است. یک روز مردم شهر از صلح خسته شدند. دوست داشتند فراموش کنند و از همین رو خوابیدند. شب چهاردهم آوریل سال ۱۹۷۵، شهر به خواب رفت و تمام مردم رؤیای جنگ را دیدند. شاید نخستین بار در تاریخ بود که هزاران نفر یک رؤیا داشتند. 0 14 مهدی نوری 1403/4/4 بنویس من زن عرب نیستم زنان نویسنده ی عرب 3.6 6 صفحۀ 35 آرام آرام در خاموشی فرو میرویم همانگونه که یک ریگ فرو میرود تا به اعماق دریا برسد. 0 0 مهدی نوری 1403/4/4 بنویس من زن عرب نیستم زنان نویسنده ی عرب 3.6 6 صفحۀ 16 جنگ که تمام شد از بیروت زدیم بیرون چون ما هم با جنگ تمام شده بودیم. 0 0 مهدی نوری 1403/3/25 پرورده با عشق: روشی نو در آموزش شی نی چی سوزوکی 0.0 صفحۀ 78 0 0 مهدی نوری 1403/3/22 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 344 صفحۀ 9 آسمان به قدری پرستاره و روشن بود که وقتی به آن نگاه میکردی بیاختیار میپرسیدی آیا ممکن است چنین آسمانی این همه آدمهای بدخلق و بوالهوس زیر چادر خود داشته باشد؟ 0 18 مهدی نوری 1403/3/20 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 344 صفحۀ 25 میدانید، من رویابافم. از زندگی واقعی به قدری بیگانهاند که مجبورم این جور لحظه های بینظیر را دوباره در رویا بچشم. 0 26 مهدی نوری 1403/3/20 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 344 صفحۀ 16 کدام آتش احساس این سینهٔ خشکیده را به تپش آورده؟ 0 1
بریدههای کتاب مهدی نوری مهدی نوری 1403/5/4 لیرشاه ویلیام شکسپیر 4.0 20 صفحۀ 211 اگر چه ما چنانکه باید نمیتوانیم بی تشریفات محاکمه، حکم مرگ او را صادر کنیم. با اینهمه مقررات ما در برابر خشم ما سر تعظیم فرود آورده است. مردم فقط میتوانند که خشم ما را مورد سرزنش قرار دهند ولی هرگز نمیتوانند از آن جلوگیری کنند. 0 0 مهدی نوری 1403/4/16 فقط یک داستان جولیان بارنز 3.6 8 صفحۀ 29 در بینظمی اثاثیه بیشتر نوعی بیپروایی احساس میشد. 0 0 مهدی نوری 1403/4/16 فقط یک داستان جولیان بارنز 3.6 8 صفحۀ 11 کیست که تعیین عشق دست خودش باشد؟ اگر دست خودش باشد احساسش دیگر عشق نیست. نمیدانم چه اسمی دیگر روی این احساس بگذارید اما به حتم اسمش عشق نیست. 0 4 مهدی نوری 1403/4/16 بنویس من زن عرب نیستم زنان نویسنده ی عرب 3.6 6 صفحۀ 174 مرد شتابان گفت: « نه، نه، خدا نکند. دختر محترمی بود. اما درست مثل قایقی که آن را به ساحل بسته باشند، شناور بود و نمیتوانست راه برود. 0 0 مهدی نوری 1403/4/9 بنویس من زن عرب نیستم زنان نویسنده ی عرب 3.6 6 صفحۀ 129 0 0 مهدی نوری 1403/4/5 بنویس من زن عرب نیستم زنان نویسنده ی عرب 3.6 6 صفحۀ 102 هر وقت میخواهم چیزی را از یاد ببرم، به دامن خواب پناه میبرم. شهر هم هر وقت بخواهد فراموش کند به خواب میرود. گاهی احساس میکنم جنگی رخ نداده است. یک روز مردم شهر از صلح خسته شدند. دوست داشتند فراموش کنند و از همین رو خوابیدند. شب چهاردهم آوریل سال ۱۹۷۵، شهر به خواب رفت و تمام مردم رؤیای جنگ را دیدند. شاید نخستین بار در تاریخ بود که هزاران نفر یک رؤیا داشتند. 0 14 مهدی نوری 1403/4/4 بنویس من زن عرب نیستم زنان نویسنده ی عرب 3.6 6 صفحۀ 35 آرام آرام در خاموشی فرو میرویم همانگونه که یک ریگ فرو میرود تا به اعماق دریا برسد. 0 0 مهدی نوری 1403/4/4 بنویس من زن عرب نیستم زنان نویسنده ی عرب 3.6 6 صفحۀ 16 جنگ که تمام شد از بیروت زدیم بیرون چون ما هم با جنگ تمام شده بودیم. 0 0 مهدی نوری 1403/3/25 پرورده با عشق: روشی نو در آموزش شی نی چی سوزوکی 0.0 صفحۀ 78 0 0 مهدی نوری 1403/3/22 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 344 صفحۀ 9 آسمان به قدری پرستاره و روشن بود که وقتی به آن نگاه میکردی بیاختیار میپرسیدی آیا ممکن است چنین آسمانی این همه آدمهای بدخلق و بوالهوس زیر چادر خود داشته باشد؟ 0 18 مهدی نوری 1403/3/20 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 344 صفحۀ 25 میدانید، من رویابافم. از زندگی واقعی به قدری بیگانهاند که مجبورم این جور لحظه های بینظیر را دوباره در رویا بچشم. 0 26 مهدی نوری 1403/3/20 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 344 صفحۀ 16 کدام آتش احساس این سینهٔ خشکیده را به تپش آورده؟ 0 1