بریدههای کتاب نسترن دیمه نسترن دیمه 1402/7/30 قرار بی قرار فاطمه سادات افقه 4.4 6 صفحۀ 243 دیدم دارد اتاق را زیر و رو می کند. پرسیدم: «سـید دنبال چی هستی؟» داخـل بطری هـای نیم لیتـری آب، عطر خالص حـرم حضرت زینـبB را از خادم حرم گرفته بود و پیدا نمی کرد. یکی از نیروها که اتاق سید را مرتب کرده بود، وارد اتاق شد و مشخصات شیشـۀ عطر را گرفت. سید گفت: «توی بطری آب، برام عطر ریختن. رنگش هم مث ... 0 5 نسترن دیمه 1402/6/28 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 44 صفحۀ 193 هنوزم که هنوز است اسم عملیات خیبر و نبرد مجنون دل رزمنده ها را میسوزاند. پای صحبت بچه های هر لشکری بنشینی آن قدر گفتنی از این عملیات دارد، آن قدر شهادت و مظلومیت دیده و دلش سوخته که آن قدر می گوید تا دست آخر هم خودش گریه کند، هم اشک تورا بیاورد. عملیات خیبر را غیرت بچه ها پیش برد. شهید میثمی درباره این عملیات گفت:«هرکس در طلاییه ایستاد، اگر در کربلا هم بود، می ایستاد.» 1 5 نسترن دیمه 1402/6/27 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 44 صفحۀ 137 خواب، آرام و پاور چین پلک هایم را سنگین کرد. -برای رفع سلامتی صدام صلوات. بمب خنده و صلوات در مینی بوس ترکید. چرتم پاره شد. مزه پرانی ها از صندلی آخر بود. -برای سلامتی همه رزمنده های اسلام همه برن دکتر. یاد شیطنتهای خودمان در مینی بوس های مسجد جمکران افتادم. چقدر ما لباس خاکی ها شبیه هم بودیم. برادران شوخ موقع پیاده شدن هم ول کن نبودند. جلوی در کپه شدند که اولین نفر پیاده شوند. -بابا بزارین یه دفعه هم ما اول شهید بشیم. 0 2 نسترن دیمه 1402/6/27 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 44 صفحۀ 83 هنوز یاد نگرفته بودم که در جبهه باید با مرگ رفیق شوی. وقتی یک قدمی ات پرسه می زند برایت دست تکان می دهد، ترسیدن و نخوابیدن بی معناست. 0 3 نسترن دیمه 1402/6/27 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 44 صفحۀ 12 همیشه می گفت:« همه گرفتاری ها از توقع است.» وقتی یاد بگیری از کسی توقع نداشته باشی هم خودت راحت تری، هم دیگران. 0 6 نسترن دیمه 1402/6/25 شب های پیشاور محمدحسین سلطان الواعظین 4.6 19 صفحۀ 99 0 1
بریدههای کتاب نسترن دیمه نسترن دیمه 1402/7/30 قرار بی قرار فاطمه سادات افقه 4.4 6 صفحۀ 243 دیدم دارد اتاق را زیر و رو می کند. پرسیدم: «سـید دنبال چی هستی؟» داخـل بطری هـای نیم لیتـری آب، عطر خالص حـرم حضرت زینـبB را از خادم حرم گرفته بود و پیدا نمی کرد. یکی از نیروها که اتاق سید را مرتب کرده بود، وارد اتاق شد و مشخصات شیشـۀ عطر را گرفت. سید گفت: «توی بطری آب، برام عطر ریختن. رنگش هم مث ... 0 5 نسترن دیمه 1402/6/28 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 44 صفحۀ 193 هنوزم که هنوز است اسم عملیات خیبر و نبرد مجنون دل رزمنده ها را میسوزاند. پای صحبت بچه های هر لشکری بنشینی آن قدر گفتنی از این عملیات دارد، آن قدر شهادت و مظلومیت دیده و دلش سوخته که آن قدر می گوید تا دست آخر هم خودش گریه کند، هم اشک تورا بیاورد. عملیات خیبر را غیرت بچه ها پیش برد. شهید میثمی درباره این عملیات گفت:«هرکس در طلاییه ایستاد، اگر در کربلا هم بود، می ایستاد.» 1 5 نسترن دیمه 1402/6/27 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 44 صفحۀ 137 خواب، آرام و پاور چین پلک هایم را سنگین کرد. -برای رفع سلامتی صدام صلوات. بمب خنده و صلوات در مینی بوس ترکید. چرتم پاره شد. مزه پرانی ها از صندلی آخر بود. -برای سلامتی همه رزمنده های اسلام همه برن دکتر. یاد شیطنتهای خودمان در مینی بوس های مسجد جمکران افتادم. چقدر ما لباس خاکی ها شبیه هم بودیم. برادران شوخ موقع پیاده شدن هم ول کن نبودند. جلوی در کپه شدند که اولین نفر پیاده شوند. -بابا بزارین یه دفعه هم ما اول شهید بشیم. 0 2 نسترن دیمه 1402/6/27 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 44 صفحۀ 83 هنوز یاد نگرفته بودم که در جبهه باید با مرگ رفیق شوی. وقتی یک قدمی ات پرسه می زند برایت دست تکان می دهد، ترسیدن و نخوابیدن بی معناست. 0 3 نسترن دیمه 1402/6/27 مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس زینب عرفانیان 4.3 44 صفحۀ 12 همیشه می گفت:« همه گرفتاری ها از توقع است.» وقتی یاد بگیری از کسی توقع نداشته باشی هم خودت راحت تری، هم دیگران. 0 6 نسترن دیمه 1402/6/25 شب های پیشاور محمدحسین سلطان الواعظین 4.6 19 صفحۀ 99 0 1