بریده‌ای از کتاب مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس اثر زینب عرفانیان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 137

خواب، آرام و پاور چین پلک هایم را سنگین کرد. -برای رفع سلامتی صدام صلوات. بمب خنده و صلوات در مینی بوس ترکید. چرتم پاره شد. مزه پرانی ها از صندلی آخر بود. -برای سلامتی همه رزمنده های اسلام همه برن دکتر. یاد شیطنت‌های خودمان در مینی بوس های مسجد جمکران افتادم. چقدر ما لباس خاکی ها شبیه هم بودیم. برادران شوخ موقع پیاده شدن هم ول کن نبودند. جلوی در کپه شدند که اولین نفر پیاده شوند. -بابا بزارین یه دفعه هم ما اول شهید بشیم.

خواب، آرام و پاور چین پلک هایم را سنگین کرد. -برای رفع سلامتی صدام صلوات. بمب خنده و صلوات در مینی بوس ترکید. چرتم پاره شد. مزه پرانی ها از صندلی آخر بود. -برای سلامتی همه رزمنده های اسلام همه برن دکتر. یاد شیطنت‌های خودمان در مینی بوس های مسجد جمکران افتادم. چقدر ما لباس خاکی ها شبیه هم بودیم. برادران شوخ موقع پیاده شدن هم ول کن نبودند. جلوی در کپه شدند که اولین نفر پیاده شوند. -بابا بزارین یه دفعه هم ما اول شهید بشیم.

1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.