بریده‌های کتاب جوجووو☆

زندگی ما به دیگران بستگی دارد و تحت کنترل ما نیست ، اغلب مواقع ، انتخاب دیگران می‌تواند زخم های عمیق و ماندگاری به جا بگذارد .

من بچه ای بودم که باید اوضاع خانه را جمع می‌کرد .

جیم ، اغلب مواقع آن هایی که به بقیه آسیب می‌زنند ، خودشان بیشتر از همه آسیب می‌بینند .

همه ما این صدا را در سرمان داریم که به شکل توقف ناپذیری با ما حرف می‌زند از لحظه ای که بیدار می‌شویم تا لحظه ای که به رختخواب می‌رویم !

بعضی وقت ها فقط یک ملاقات مختصر می‌تواند زندگی شخص را تا ابد تغییر دهد .

تحمل کتک خوردن از بچه های دیگر شاید بخشی از آیین ها و مناسک آن جا بود ، اما برای من همه این چیزها دلایلی هستند که ضعف افراد را آشکار می‌کنند .

تولد من انتخاب اونا بوده ، اما این دلیل نمیشه من برم دنبال نقشه هایی که اونا برا کشیدن .

من بد شانس بودم ، فقط همین ! شانس نقش خیلی مهمی را در تمام بی عدالتی های دنیا بازی می‌کند ، حتی خیلی بیش‌تر از آن چیزی که انتظارش را داری .

وقتی انسان از چیزی می ترسد ، شب ها ترس او هزار بار بیشتر و شدید تر می شود .

_ حیف که تو زن برنادوت شده ای .

مامان حتی اگر روز سختی داشته باشد و از خستگی هلاک شده باشد ، اگر خدایی نکرده اتفاقی کلمه گرسنه از دهانمان خارج شود ، ظرف چند ثانیه یک غذای خوشمزه و گرم برایمان آماده می‌کند .

شکست واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که تلاش نکنی !

آدم وقتی دور و بَرش مرتب باشه ، هم آرامش داره هم انرژی .

می‌دانم احمقانه است ، ولی اگر بخواهم صادقانه حرف دلم را بزنم ، داشتن کسی که تو را تشویق می‌کند تا از خودت دفاع کنی از بهترین حس های دنیاست !

یوری برای من فقط یک خواهر نیست ، او انگار نیمی از وجود خودِ من است .

بله ، تغییر ، یک چیزِ جسورانه ای برای منِ جدید .

راستی بگو ببینم وقتی یک نفر روی زخمی که مدت هاست جوش خورده و جایش صاف شده نمک بپاشد چه باید کرد ؟ _باید به ریش آن آدم خندید ، دزیره !

امیدوار بودن گناه نیست ، خانم .

_من به هیچ وجه شجاع نیستم ، حتی زن ترسویی هستم؛ اما وقتی موضوع برایم خیلی اهمیت داشته باشد ناچارم ترس را کنار بگذارم.

هرجا که باشی پیدات می‌کنم! _کارت رو آسون می‌کنم چون همیشه همین جام کنار تو.