بریده‌های کتاب مریم کرامت

آن ها امید داشتند که برای همیشه مالک مصر خواهند شد و بدون تلاش، مصریان را به بردگی و بیگاری خواهند گرفت به خاطر کارهاشون موسی نفرینشون کرد و از خدا خواست بین او و قومش جدایی بیفته.به همین خاطر ورود به سرزمین موعود تا چهل سال براشون حرام شد در همین زمان سرگردانی موسی و هارون هم فوت می کنند بعد از موسی ، بنی اسراییل به رهبری یوشع بن نون وارد کنعان شدند.بعد از یوشع پیامبران زیادی اومدن که مهم ترینشون:سموییل از سموییل خواستن براشون پادشاه انتخاب کنه تا جهاد کنن و سرزمین هاشونو پس بگیرن، خدا براشون طالوت رو قرار داد جالوت، فرمانده سپاه دشمن به دست داوود کشته میشه و پس از طالوت، داوود به نبوت و حاکمیت میرسه.(زبور/ساخت زره/نرم شدن آهن بر او) داوود بیت المقدس ویران شده را دوباره بنا نهاد حضرت داوود و حضرت سلیمان پادشاه بودن با حضرت سلیمان هم خوب نبودن.با اینکه پادشاه یهود بود بعد از حضرت سلیمان،دیگر بنی اسراییل به ویژه شاخه یهود هرگز استقلال سیاسی نیافت و در زمین متفرق شدند و در حاکمیت دولت های دیگر درآمد

دو:سامری:او مدعی بود که راه رهایی بنی اسراییل را از مسیری دیگر می جست:تسلط بر فرهنگ و افکار عمومی که در راستای این تفکر ، ساده ترین و در دسترس ترین فرهنگ باورپذیر رو آورد:گوساله پرستی؛خدایی دیدنی،مادی و طلایی هارون هم در زمان غیبت موسی، برای جلوگیری از جنگ و اختلاف تا پایان دوران غیبت چهل روزه موسی ، ناچار به اختیار سکوت و تحمل انحراف بزرگ بنی اسراییل شد. سامری هم با نفرین موسی از قوم رانده شد اما نظریه استیلای فرهنگی او به عنوان یک ایده و عقیده مجرب در بنی اسراییل برجا ماند. غذاشون در سال های هجرت و گریز از مصر و حرکت به سوی کنعان از آسمان میومد تا وقتشون رو صرف تربیت و آموزش کنن اما اومدن تقاضای غذا های دیگه هم کردن مشکل دیگه بنی اسراییل:حس گرایی افراطی بعدش خواستار شنیدن صدای خدا و بعدش هم خواستار دیدن خدا شدن ان ها در منطقه اریحا رو به روی اورشلیم در اردن فعلی و شرق بحرالمیت مستقر شدند بعدش موسی ازشون خواست که وارد سرزمین مقدس بشن اما گفتن ای موسی!تا وقتی که جباران در آنجا هستند هرگز وارد آن شهر نخواهیم شد.ما اینجا می نشینیم ، تو و پروردگارت بروید و نبرد کنید

امروز کمبود جامعه اسلامی ما، کمبود تفکر و تحقیق است.اشک را از روی معرفت می خواهند؛خون را از روی معرفت می خواهند.اول فکر،بعد خون.اول فکر،بعد اشک.وقتی امام زمان هم تشریف بیاورند،اگر مردم اهل فکر نباشند، مثل اصحاب معاویه ، قرآن بر سر نیزه می کنند

بنی اسراییل در حکومت فرعون ، مستضعف بودند.چون هم برده بودند و هم انگیزه و توان روحی روی پای خود ایستادن نداشتند اول باید بنی اسراییل سازماندهی می شدن و در یک منطقه کنار هم زندگی کنند.موسی و هارون ماموریت داشتند برای بازپروری اجتماع بنی اسراییل ،به ویژه از نظر روحی با ایجاد جامعه ای گلخانه ای، برنامه ای در چند مرحله اجرا کنند :۱.جدا کردن مسکن از مصریان ۲.ساختن خانه ها کنار هم ۳.اقامه نماز ۴.خارج کردن ریشه های ترس و عوامل وحشت قرار هست شبانه شصت هزار نفر از شهر مخفیانه خارج بشن اما فرعون متوجه میشه و قضیه شکاف نیل پیش میاد بعدش که از دریا عبور کردن و یه قوم بت پرست دیدن، از حضرت موسی تقاضای بت کردند بنی اسراییل دوران انتظار را با موفقیت و سلامت نسبی طی کردند اما پس از ظهور موسی دچار ضعف و انحراف شدند چون درک درستی از روزگار پس از ظهور نداشتند و فکر می کردند پیامبر موعود در یک لحظه دشمناشونو نابود و جهانی سرشار از لذت نصیبشون می کنه اما تازه جهاد شروع شده بود از دوران پیش از خروج ، دو تن با دو روش ، داعیه ای به موازات دعوت الهی موسی داشتند و مدعی نجات بنی اسراییل بودند:یکی قارون که نجات بنی اسراییل را در ثروت ، طلا یا کسی قدرت اقتصادی می جست.او با به رخ کشیدن ثروت بی مثال خود در جامعه،فتنه و وسوسه ای در جامعه ایجاد کرده بود که او و اندوخته اش را به امر الهی در زمین فرو برد

تلاش های فرهنگی فرعون به بار نشست و اکثر بنی اسراییل آیین ابراهیمی رو  به فراموشی سپردن یا آیین التقاطی برگرفتند از این به بعد اونا منتظر منجی بودن باید برای چهار محور برنامه ریزی و سازماندهی می کردن:حفظ هویت دینی/رشد جمعیت/انتظار/تشکیل حکومت بر پایه آموزه های توحیدی بنی اسراییل به انتظار ظهور موعود فشارها را تحمل می کردند و انتظار برای آنان عامل ماندگاری نسل و پایداری باورها بود.بزرگان بنی اسراییل همواره این سطح انتظار را با گفتن و برشمردن علائم حفظ می کردند.بیان علائم ظهور، ناامیدان را امیدوار می کرد و کسانی را که می رفت دینشان دچار تزلزل گردد، رهنمون می شد بنی اسراییل ۴۰۰ سال انتظار ظهور منجی را کشیدند حضرت موسی از مصر می رن به مدیَن و اونجا با شعیب نبی آشنا میشن.شعیب از بنی اسماعیل بوده.موسی بعد از سالیان زیاد تصمیم میگیره برگرده به زادگاه خودش.در مسیر،خداوند رسالت سنگین نبوت را به او می سپاره و هارون هم به معاونت او برگزیده می شه خدا به موسی و هارون دو ماموریت میده:فرعون را به توحید دعوت کنند و بنی اسراییل را از مصر خارج کنند

دوران پسایوسف برای بنی اسراییل:آغاز رنج و سختی حاکمان نوپا که می دیدند بنی اسراییل مجموعه ای هماهنگ و متدین و دارای تجربه حکومتی و جایگاه اجتماعی اند،برای مهار آن ها راه هایی تدارک دیدند:اخراج بنی اسراییل از نهاد های حکومتی، محدود کردن جمعیت آنان،استحاله دینی و بی هویت کردن آنان اخراج بنی اسراییل از حکومت ، می توانست آن ها را به استحاله دینی و بی هویتی بکشاند.حکومت از مولفه های ضروری حفظ و ترویج دین است.مومنان فاقد حاکمیت و قدرت، به طور طبیعی در دین داری و عبودیت، دچار مشکل میشوند.به همین دلیل پیامبر در صدد تاسیس حاکمیت بودند گرفتن مناصب اونا رو ضعیف کرد.کشتن پسرانشان توسط فرعون جمعیت اونا رو محدود کرد فرعون می خواست بنی اسراییل در فساد غرق بشه تا حال و هوای تشکیل حکومت به سرش نزنه و فرمانبردار و تابع باشه

در نماز حضور قلب نداریم و کارهای ما احتجاب و پرده از دیدار آن حضرت است با این حال به دروغ داد می‌زنیم عجل فرجه آیا می‌خواهیم بیاید و به ما بگوید به واجبات و محرمات ملتزم باشید؟ عجب تعجیلی را می‌خواهیم !عمل به قرآن نمی‌کنیم که می‌خواهیم به عترت عمل کنیم !مگر ما مرید او نیستیم؟ و یا مرید مصلحتی هستیم؟

کسانی که نه ظالم اند و نه رفیق ظالم هستند و نه با ظالمین معاشرند و نه در خانه و نه در محله ظالمین هستند ، وجود شریف حضرت (عج) از دیده آن ها اصلا محجوب نیست...

وقت خداحافظی به زهرا خانم گفت:دخترم ، من میخواهم دو تا یادگاری خوب به شما بدهم که همیشه آن ها را داشته باشید:یکی اینکه قبل خواب حتما با وضو باش؛دوم اینکه هر شب سه آیه قرآن بخوان و بعد بخواب

اگر کسی آمد علیه انقلاب حرف زد، نباید بنشینید.حرام است.اگر کسی آمد و بدگویی کرد، کسی آمد و تضعیف کرد، کسی آمد و حرف از این طرف و آن طرف زد،نباید اینها را ترتیب اثر بدهید اگر کسی خواست غیبت کسی را بکند یا به کسی تهمت بزند یا خواست به اسم درد دل کردن ، نسبت هایی به افراد بدهد، نباید قبلتان گوش بدهد ، باید برخیزید و بگویید:من از این استغفار می کنم، من وظیفه شرعی ام نشستن نیست. وقتی که از قلبتان مراقبت کردید قلب سالم می ماند و وقتی که قلب سالم ماند، خودش به شما می گوید کجا خشمت بگیرد،کجا صبر کن و انسان از درونش دم به دم موعظه می شود

مهم این است که دل زنده شود .اگر دل زنده شد، خود دل، انسان را تربیت می‌کند اهل بیت که بچه‌هایشان را تربیت می‌کردند همه حواسشان متوجه دل فرزندشان بود که این دل زنده شود .نان حلال به بچه می‌دادند .نان حلال در دل در دل زندگی اثر دارد .به بچه اهانت نمی‌کردند .اهانت موجب دلزدگی می‌شود

توصیه‌ام به شما این است که به مسئله ولایت الله و ولایت طاغوت حالت اجرایی، عملیاتی، اقدامی و عملی بدهید. باید از مهد کودک شروع کنید یک مهد کودک ولایتی اما خیلی منظم پاکیزه نظیف مدرن درست کنید. یعنی روحش ولایت الله و ظاهرش بسیار مدرن و امروزی باشد. اگر آقای طباطبایی ۱۰۰ سال حرف می‌زد که روش حفظ کردن و آموختن قرآن این است به جایی نمی‌رسید اما آمد و بچه‌ها را گرفت و یک ساله حافظ قرآن تحویل داد . پسر خودش دکتر محمد حسین را طوری آموزش داد که در ۵ سالگی از علمای اهل سنت دکترای قرآن گرفت. توصیه‌ام به شما این است که به مسئله ولایت نه صرفاً برای یک امر سیاسی بلکه برای امر تربیتی بها بدهید

در روایت داریم که "من زهد فی دنیا و لم یجزع من ذلها و لم ینافس فی عزها هداه الله بغیر هدایه من مخلوق " اگر کسی این دنیا را ببیند و این سه کار را بکند :دل به دنیا نبند، عزت دنیا اینقدر برای او نفیس و گران نباشد، تنافس در عزت نداشته باشد و از ذلت در دنیا جزع نکند ،"هداه الله بغیر هدایه من مخلوق" یعنی بابایش بد، مادرش بد، معلم و مربیش بد، دوستش بد باشند از چنگ اینها می‌تواند نجات پیدا کند

می گویند مومن یک نشانه دارد.نشانه مومن این است که خودش را بیشتر به زحمت می اندازد تا بقیه راحت باشند

لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم یعنی واداشتن انسان به اینکه روی پای خودش بایستد، خودش تصمیم بگیرد ، خودش انتخاب کند من همه چیز را مسخر و کنترل کردم تا بتوانم تو را آزاد کنم