بریده‌های کتاب negin🪷

بعضی از آدم‌ها مثل سگ‌هایی اند که حتی اگر تا خرخره هم خورده باشند باز چیزی را که نمیتوانند ببلعند برای خود می‌خواهند و کوچک ترین لقمه ایی را بر هم نوعان گرسنه خود روا نمی‌دارند.

ابلهانه است آرزو کردن زیبایی

اگر درست بیندیشی که خدا چیست و کیست، آن وقت نمی‌توانی دوستش نداشته باشی.

میتوانند خردم کنند، اما تسلیمم نخواهند کرد به تو می‌اندیشم، نه به آن‌ها.

چه زحمت های بیهوده‌ایی میکشیدم تا به لجبازی اش غلبه کنم. اگر اهمیت نمیدادم، برای هردونفرمان شاید بهتر میبود

پدرم به حدی قدر مادرم را می‌دانست که میفهمید او وجودش یعنی ثروت

یادم می‌آید گفت این ویژگی‌را در من دوست دارد.که خوب و مهربانم،دوست داشتنیم. تنهاچیز خوبی هستم که در این دنیا باقی مانده. همیشه می‌دانستم این حقیقت ندارد. شاید حالا چشم‌هایش باز شده‌اند.

من نمیخوام تورو تغییر بدم . اصلا فکر نمیکنم احتیاجی به تغییر داشته باشی.اصلا قصد ندارم تورو تبدیل به یک آدم دیگه کنم. فقط دلم میخواد همونی که واقعا هستی باشی . چون من خود واقعی‌ات رو میشناسم. فکر میکنم خودِ واقعیت رو دیدم.

سال‌های زیادی حس کردم فقط منم که چنین زندگی دردناکی را تحمل میکنم. فکر میکردم میدانم زجر کشیدن یعنی چه. فکرش را هم نمیکردم کسی چیزی بدتر از حالی که من دارم تجربه کند...

مسلماً دوستی بهترین مرهم دردعشق‌های ناکام است.

با این که ثروت را برای خوشبختی کافی نمی‌دانیم، همه آن‌را می‌خواهیم