بریده‌های کتاب فاطمه عبادی

موضوع مهم و اقدام اصلی ترک تلاش‌های سراسیمه و محکوم به شکست برای ساختن دیوارهایی بلند و بلندتر بود و به جایش روی آوردن به کشت و تحصیل لذت

در مقابل چیزهای دیگر می‌توان امنیت را به دست آورد اما وقتی پای مرگ به میان می‌آید ما انسان‌ها همگی در جهانی ناامن زندگی می‌کنیم

انسان‌ها بدترین مصیبت‌ها را به خاطر بیگانه‌ترین خواهش‌ها متحمل می‌شوند ;؛و در همان حال ضروری‌ترین امیال را نادیده می‌گیرند، چنانکه گویی آن امیال بیگانه‌ترین امیال در نسبت با طبیعت باشند‌

برای هر آنچه شما را می‌ترساند یا فهمش از توان شما بیرون است یک تبیین پنهان طبیعی وجود دارد.

آنچه آدمیان می‌توانند و باید انجام دهند غلبه بر ترس‌هایشان است؛ پذیرش این واقعیت است که هم خودشان و هم تمامی چیزهایی که به آنها برمی‌خورند زودگذر است ؛و گشودن آغوش خویش است بر روی لذت و زیبایی جهان.

کنستانتین لوین گفت و شنود در خصوص زیبایی طبیعت را دوست نداشت؛ به گمان او وصف زیبایی آن را ضایع می‌کرد.

بعضی وقت‌ها یک ماه تمام آدم نیم روبل هم نمی‌ارزد؛ بعضی وقت‌ها نیم ساعت وقتت را به هیچ قیمتی حاضر نیستی از دست بدهی.

باید مبارزه کرد تا زندگی بهتر،بسیار بهتر بشود...

خود را چنانکه به راستی بود بازیافت و دید میلی ندارد که آدم دیگری باشد حالا فقط میل داشت که بهتر از پیش باشد

هدف تمدن همین است ،باید از هر کار لذت برد

وقتی جنگ پیش می‌آید دیگر به زحمت می‌فهمیم انسان مرده یعنی چه

موش‌ها در خیابان می‌میرند و انسان‌ها در اتاقشان؛ و روزنامه‌ها فقط دغدغه خیابان را دارند

همه چیزو میشه تغییر داد... همه چیزو...

دلم می خواهد از همه کس و همه چیز رها شوم دلم می خواهد خالی شوم خالی خالی

فکر میکنم که بلند شوم و راه بیفتم شاید غم دلم سبک شود