بریدههای کتاب عطیه نقوی عطیه نقوی 1404/4/13 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.7 14 صفحۀ 264 0 0 عطیه نقوی 1404/4/13 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.7 14 صفحۀ 245 برای اولین بار، آرام آرام کاملاً فهمیدمش. دختر زیبایی که همه چیز را احساس میکرد. احساسات نقطه ضعفش نبود. احساساتش قدرتش بود. 0 0 عطیه نقوی 1404/4/12 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.7 14 صفحۀ 197 من و او طور متفاوتی با مسائل روبهرو میشدیم و این کاملاً قابل قبول بود. قلب او کف دستش بود، ولی من قلبم را با زنجیری آهنین در اعماق روحم زندانی کرده بودم. بدنش هنوز میلرزید. بدون فکر آغوشم را برایش تنگ تر کردم و دختری که همه چیز را احساس میکرد، بیشتر از قبل به مردی که هیچچیز حس نمیکرد، تکیه کرد. 0 2 عطیه نقوی 1404/4/11 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.7 14 صفحۀ 69 0 0 عطیه نقوی 1404/4/10 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.7 14 صفحۀ 23 عشق. احساسی که انسان را به اوج میرساند و به زمین میکوبد. حسی که انسان را به شوق می آورد و قلبش را میسوزاند. آغاز و پایان هر ماجراجویی. 0 0 عطیه نقوی 1404/4/8 دسته چهارم ربکا یاروس 4.6 69 صفحۀ 493 هیچ دوستی ای تا ابد پایدار نیست، میرا. عاقبت یک روز آنها که دوست صمیمی ما بودند، به طریقی دشمن از کار در میآیند؛ حتی اگر دشمنی شان از سر علاقه ی خیر خواهانه یا بی تفاوتی به ما باشد یا اگر آن قدر عمر کنیم که آدم بدهی داستانشان باشیم. 0 0 عطیه نقوی 1404/3/30 دسته چهارم ربکا یاروس 4.6 69 صفحۀ 103 مامان همیشه میگوید لحظهای که اجازه بدهی پای احساسات به جنگ و دعوا باز شود، باختهای و من با همه وجودم دعا میکنم مادرم، که عوض خون یخ در رگهایش جاری است، حق داشته باشد. 0 6
بریدههای کتاب عطیه نقوی عطیه نقوی 1404/4/13 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.7 14 صفحۀ 264 0 0 عطیه نقوی 1404/4/13 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.7 14 صفحۀ 245 برای اولین بار، آرام آرام کاملاً فهمیدمش. دختر زیبایی که همه چیز را احساس میکرد. احساسات نقطه ضعفش نبود. احساساتش قدرتش بود. 0 0 عطیه نقوی 1404/4/12 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.7 14 صفحۀ 197 من و او طور متفاوتی با مسائل روبهرو میشدیم و این کاملاً قابل قبول بود. قلب او کف دستش بود، ولی من قلبم را با زنجیری آهنین در اعماق روحم زندانی کرده بودم. بدنش هنوز میلرزید. بدون فکر آغوشم را برایش تنگ تر کردم و دختری که همه چیز را احساس میکرد، بیشتر از قبل به مردی که هیچچیز حس نمیکرد، تکیه کرد. 0 2 عطیه نقوی 1404/4/11 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.7 14 صفحۀ 69 0 0 عطیه نقوی 1404/4/10 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.7 14 صفحۀ 23 عشق. احساسی که انسان را به اوج میرساند و به زمین میکوبد. حسی که انسان را به شوق می آورد و قلبش را میسوزاند. آغاز و پایان هر ماجراجویی. 0 0 عطیه نقوی 1404/4/8 دسته چهارم ربکا یاروس 4.6 69 صفحۀ 493 هیچ دوستی ای تا ابد پایدار نیست، میرا. عاقبت یک روز آنها که دوست صمیمی ما بودند، به طریقی دشمن از کار در میآیند؛ حتی اگر دشمنی شان از سر علاقه ی خیر خواهانه یا بی تفاوتی به ما باشد یا اگر آن قدر عمر کنیم که آدم بدهی داستانشان باشیم. 0 0 عطیه نقوی 1404/3/30 دسته چهارم ربکا یاروس 4.6 69 صفحۀ 103 مامان همیشه میگوید لحظهای که اجازه بدهی پای احساسات به جنگ و دعوا باز شود، باختهای و من با همه وجودم دعا میکنم مادرم، که عوض خون یخ در رگهایش جاری است، حق داشته باشد. 0 6