بریدهای از کتاب جاذبه های میان ما (رمان) اثر بریتنی سی. چری
1404/4/12
صفحۀ 197
من و او طور متفاوتی با مسائل روبهرو میشدیم و این کاملاً قابل قبول بود. قلب او کف دستش بود، ولی من قلبم را با زنجیری آهنین در اعماق روحم زندانی کرده بودم. بدنش هنوز میلرزید. بدون فکر آغوشم را برایش تنگ تر کردم و دختری که همه چیز را احساس میکرد، بیشتر از قبل به مردی که هیچچیز حس نمیکرد، تکیه کرد.
من و او طور متفاوتی با مسائل روبهرو میشدیم و این کاملاً قابل قبول بود. قلب او کف دستش بود، ولی من قلبم را با زنجیری آهنین در اعماق روحم زندانی کرده بودم. بدنش هنوز میلرزید. بدون فکر آغوشم را برایش تنگ تر کردم و دختری که همه چیز را احساس میکرد، بیشتر از قبل به مردی که هیچچیز حس نمیکرد، تکیه کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.