بریدههای کتاب فاطمه مناقبی فاطمه مناقبی 1404/3/30 کتاب دزد مارکوس زوساک 3.9 59 صفحۀ 468 "انسانها مایهی عذابم هستند." 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 371 "ساب." 0 5 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 365 زندگی چیز عجیبی است. 0 2 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 361 "پس جای نگرانی نیست. اوه ظاهراً در زمینه مردن خیلی ضعیفه!" قیافه اوه طوری است که نشان میدهد حرف پروانه بهش برخورده. 0 3 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 359 "نامرد!" "نباید بمیری و من رو تنها بگذاری، میفهمی؟" 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 358 عشق چیز عجیبی است. آدم را شگفتزده میکند. 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 358 و اوه بعد از مرگ سونیا نمرد. او فقط از زندگی کردن دست کشید. اندوه چیز عجیبی است. 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 357 و زمان هم چیز عجیبی است. 0 2 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 357 چون بزرگترین ترسی که میشود از مرگ داشت این است که او همه آدمها را با خودش ببرد و تکوتنها باقی بمانیم. 0 2 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 357 و بعضی آنقدر درگیر مرگ میشوند که خیلی قبلتر از آنکه مرگ فرا رسیدنش را اعلام کند به اتاق انتظار میروند 0 7 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 353 زیر لب میگوید: "ممنونم، بابابزرگ." و به طرف اتاقش میدود. 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 300 همه آدمها دلشان میخواهد زندگی شرافتمندانهای داشته باشند؛ مسئله این است که شرافت برای آدمهای مختلف معانی متفاوتی دارد. 0 14 فاطمه مناقبی 1404/3/16 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 91 "او" گاهی میگفت: همه راهها تو رو به جایی میرسونن که برات در نظر گرفته شده. تقدیر لابد برای او به همین معنا بود. برای اوه اما "او" خودش تقدیر بود. 0 6 فاطمه مناقبی 1404/3/16 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 90 آدمها رو باید از روی عملشون شناخت، نه از روی حرفهایی که میزنن. 0 32 فاطمه مناقبی 1404/3/15 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 48 اوه سیاه و سفید بود. و زنش رنگی بود. تنها رنگِ زندگی اوه. 0 13 فاطمه مناقبی 1404/3/15 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 48 دوستهای زنش سر درنمیآوردند که او چطور هر روز صبح از خواب بیدار میشود و با میل و علاقه خودش تمام روز را در کنار اوه سپری میکند. برای خود اوه هم سوال بود. 0 6 فاطمه مناقبی 1404/3/15 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 46 شش ماه از مرگ زنش میگذرد. اما اوه هنوز روزی دو بار تمام رادیاتورهای خانه را چک میکند مبادا زنش یواشکی درجهشان را بالا برده باشد. 0 5 فاطمه مناقبی 1404/3/15 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 45 "صورتیه. همون رنگی که دوست داری." 2 2 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 49 صفحۀ 137 متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه. 0 3 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 49 صفحۀ 121 او اینجا نبود، پس باید خودم را آرام میکردم. اما مهم نبود چقدر تلاش کردم؛ هیچوقت نمیتوانستم دروغهای خودم را باور کنم. 0 3
بریدههای کتاب فاطمه مناقبی فاطمه مناقبی 1404/3/30 کتاب دزد مارکوس زوساک 3.9 59 صفحۀ 468 "انسانها مایهی عذابم هستند." 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 371 "ساب." 0 5 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 365 زندگی چیز عجیبی است. 0 2 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 361 "پس جای نگرانی نیست. اوه ظاهراً در زمینه مردن خیلی ضعیفه!" قیافه اوه طوری است که نشان میدهد حرف پروانه بهش برخورده. 0 3 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 359 "نامرد!" "نباید بمیری و من رو تنها بگذاری، میفهمی؟" 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 358 عشق چیز عجیبی است. آدم را شگفتزده میکند. 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 358 و اوه بعد از مرگ سونیا نمرد. او فقط از زندگی کردن دست کشید. اندوه چیز عجیبی است. 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 357 و زمان هم چیز عجیبی است. 0 2 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 357 چون بزرگترین ترسی که میشود از مرگ داشت این است که او همه آدمها را با خودش ببرد و تکوتنها باقی بمانیم. 0 2 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 357 و بعضی آنقدر درگیر مرگ میشوند که خیلی قبلتر از آنکه مرگ فرا رسیدنش را اعلام کند به اتاق انتظار میروند 0 7 فاطمه مناقبی 1404/3/21 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 353 زیر لب میگوید: "ممنونم، بابابزرگ." و به طرف اتاقش میدود. 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 300 همه آدمها دلشان میخواهد زندگی شرافتمندانهای داشته باشند؛ مسئله این است که شرافت برای آدمهای مختلف معانی متفاوتی دارد. 0 14 فاطمه مناقبی 1404/3/16 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 91 "او" گاهی میگفت: همه راهها تو رو به جایی میرسونن که برات در نظر گرفته شده. تقدیر لابد برای او به همین معنا بود. برای اوه اما "او" خودش تقدیر بود. 0 6 فاطمه مناقبی 1404/3/16 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 90 آدمها رو باید از روی عملشون شناخت، نه از روی حرفهایی که میزنن. 0 32 فاطمه مناقبی 1404/3/15 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 48 اوه سیاه و سفید بود. و زنش رنگی بود. تنها رنگِ زندگی اوه. 0 13 فاطمه مناقبی 1404/3/15 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 48 دوستهای زنش سر درنمیآوردند که او چطور هر روز صبح از خواب بیدار میشود و با میل و علاقه خودش تمام روز را در کنار اوه سپری میکند. برای خود اوه هم سوال بود. 0 6 فاطمه مناقبی 1404/3/15 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 46 شش ماه از مرگ زنش میگذرد. اما اوه هنوز روزی دو بار تمام رادیاتورهای خانه را چک میکند مبادا زنش یواشکی درجهشان را بالا برده باشد. 0 5 فاطمه مناقبی 1404/3/15 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 320 صفحۀ 45 "صورتیه. همون رنگی که دوست داری." 2 2 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 49 صفحۀ 137 متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه. 0 3 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 49 صفحۀ 121 او اینجا نبود، پس باید خودم را آرام میکردم. اما مهم نبود چقدر تلاش کردم؛ هیچوقت نمیتوانستم دروغهای خودم را باور کنم. 0 3