بریدههای کتاب فاطمه مناقبی فاطمه مناقبی 16 ساعت پیش داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 365 گریسون تایلور به این نتیجه رسیده بود که مردن خیلی بیشتر از زنده بودن برای آرامش روانش سودمند بوده. 0 4 فاطمه مناقبی 16 ساعت پیش داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 357 "ترس، آین. ترس پدر بزرگوار احترامه." 0 1 فاطمه مناقبی دیروز داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 188 "به این ترتیب سقوط ناگزیر ما ادامه پیدا میکنه." 0 0 فاطمه مناقبی دیروز داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 188 میشه گفت اون خودش رو تو جایگاه اطلس قرار داده و این یعنی اگه حتی ذرهای شونه بالا بندازه، میتونه دنیا رو به لرزه در بیاره. 0 0 فاطمه مناقبی 2 روز پیش داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 115 هوای شب گرم بود و دریا او را به خود میخواند... پس آدرا هیلیارد تصمیم گرفت دعوتش را پذیرد. 0 0 فاطمه مناقبی 2 روز پیش داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 114 حالا احترامی نویافته برای آن اشباح غریب و رداپوش قائل بود. چرا که فقط فردی خارقالعاده میتوانست هر روز چنین باری را به دوش بکشد، فردی که یا کاملا از وجدان بیبهره بود یا چنان وجدان ژرف و نیرومندی داشت که هستهاش رویایی با خاموش شدن پرتو نور را تاب میآورد. 0 0 فاطمه مناقبی 2 روز پیش داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 37 میترسیدند چنان به خود غرّه شویم _ چنان از باد غرور خردمندیمان پر شویم _ که همچون ایکاروس پرواز کنیم و بیشازحد به خورشید نزدیک شویم. 0 0 فاطمه مناقبی 3 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 459 0 5 فاطمه مناقبی 5 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 270 آیا خواهی توانست کوه اُلمپ را بر دوش کشی؟ 0 1 فاطمه مناقبی 5 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 241 و بیرون از خانه، آسمان از هم میگسست و سیل غمباری از باران را فرو میریخت. 0 2 فاطمه مناقبی 5 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 235 چرا که باران برای من شبیهترین کار به اشک ریختن است. 0 7 فاطمه مناقبی 5 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 188 مجوز، جنازهی بادکردهی آزادی است. 0 3 فاطمه مناقبی 5 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 178 تنها میتوانم امیدوار باشم که شانههای مجازی من به اندازهی اطلس توان تحمل آن را داشته باشند. _ ابرتندر 0 2 فاطمه مناقبی 6 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 55 "گمونم سایهی کسی که مشعل رو به دست داره از بقیه تاریکتره." 0 0 فاطمه مناقبی 6 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 19 ...با این حال آنها هرگز نمیتوانند واقعاً مرا بشناسند و این مایهی تاسف است. "رنج هر فرزندی است که ژرفای وجودش حتی در خیال والدینش هم نمیگنجد." 0 4 فاطمه مناقبی 7 روز پیش داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 126 صفحۀ 441 "عصر بهخیر، روئن. در رو ببند، هوای بیرون مثل قطب سرده." 0 5 فاطمه مناقبی 7 روز پیش داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 126 صفحۀ 440 سیترا جواب داد: "منم همینطور. حالا گم شو." 0 0 فاطمه مناقبی 7 روز پیش داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 126 صفحۀ 356 "به نظر من همهی زنهای جوون، نفرین شدهن که زنجیرهای از حماقت محض از خودشون نشون بدن و نفرین همهی مردهای جوون هم نادونی مطلقه." 0 0 فاطمه مناقبی 7 روز پیش داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 126 صفحۀ 302 روئن آنقدر زبان خود را گزید تا اینکه از آن خون جاری شد. 0 3 فاطمه مناقبی 7 روز پیش داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 126 صفحۀ 255 "فقط باهاش درست رفتار کن." روئن گفت: "من با همه درست رفتار میکنم. اگه متوجه نشدی باید بگم که من آدم خوشرفتاری هستم." 0 0
بریدههای کتاب فاطمه مناقبی فاطمه مناقبی 16 ساعت پیش داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 365 گریسون تایلور به این نتیجه رسیده بود که مردن خیلی بیشتر از زنده بودن برای آرامش روانش سودمند بوده. 0 4 فاطمه مناقبی 16 ساعت پیش داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 357 "ترس، آین. ترس پدر بزرگوار احترامه." 0 1 فاطمه مناقبی دیروز داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 188 "به این ترتیب سقوط ناگزیر ما ادامه پیدا میکنه." 0 0 فاطمه مناقبی دیروز داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 188 میشه گفت اون خودش رو تو جایگاه اطلس قرار داده و این یعنی اگه حتی ذرهای شونه بالا بندازه، میتونه دنیا رو به لرزه در بیاره. 0 0 فاطمه مناقبی 2 روز پیش داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 115 هوای شب گرم بود و دریا او را به خود میخواند... پس آدرا هیلیارد تصمیم گرفت دعوتش را پذیرد. 0 0 فاطمه مناقبی 2 روز پیش داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 114 حالا احترامی نویافته برای آن اشباح غریب و رداپوش قائل بود. چرا که فقط فردی خارقالعاده میتوانست هر روز چنین باری را به دوش بکشد، فردی که یا کاملا از وجدان بیبهره بود یا چنان وجدان ژرف و نیرومندی داشت که هستهاش رویایی با خاموش شدن پرتو نور را تاب میآورد. 0 0 فاطمه مناقبی 2 روز پیش داس مرگ؛ پژواک جلد 3 نیل شوسترمن 4.6 61 صفحۀ 37 میترسیدند چنان به خود غرّه شویم _ چنان از باد غرور خردمندیمان پر شویم _ که همچون ایکاروس پرواز کنیم و بیشازحد به خورشید نزدیک شویم. 0 0 فاطمه مناقبی 3 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 459 0 5 فاطمه مناقبی 5 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 270 آیا خواهی توانست کوه اُلمپ را بر دوش کشی؟ 0 1 فاطمه مناقبی 5 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 241 و بیرون از خانه، آسمان از هم میگسست و سیل غمباری از باران را فرو میریخت. 0 2 فاطمه مناقبی 5 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 235 چرا که باران برای من شبیهترین کار به اشک ریختن است. 0 7 فاطمه مناقبی 5 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 188 مجوز، جنازهی بادکردهی آزادی است. 0 3 فاطمه مناقبی 5 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 178 تنها میتوانم امیدوار باشم که شانههای مجازی من به اندازهی اطلس توان تحمل آن را داشته باشند. _ ابرتندر 0 2 فاطمه مناقبی 6 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 55 "گمونم سایهی کسی که مشعل رو به دست داره از بقیه تاریکتره." 0 0 فاطمه مناقبی 6 روز پیش داس مرگ؛ ابر تندر جلد 2 نیل شوسترمن 4.7 58 صفحۀ 19 ...با این حال آنها هرگز نمیتوانند واقعاً مرا بشناسند و این مایهی تاسف است. "رنج هر فرزندی است که ژرفای وجودش حتی در خیال والدینش هم نمیگنجد." 0 4 فاطمه مناقبی 7 روز پیش داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 126 صفحۀ 441 "عصر بهخیر، روئن. در رو ببند، هوای بیرون مثل قطب سرده." 0 5 فاطمه مناقبی 7 روز پیش داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 126 صفحۀ 440 سیترا جواب داد: "منم همینطور. حالا گم شو." 0 0 فاطمه مناقبی 7 روز پیش داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 126 صفحۀ 356 "به نظر من همهی زنهای جوون، نفرین شدهن که زنجیرهای از حماقت محض از خودشون نشون بدن و نفرین همهی مردهای جوون هم نادونی مطلقه." 0 0 فاطمه مناقبی 7 روز پیش داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 126 صفحۀ 302 روئن آنقدر زبان خود را گزید تا اینکه از آن خون جاری شد. 0 3 فاطمه مناقبی 7 روز پیش داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 126 صفحۀ 255 "فقط باهاش درست رفتار کن." روئن گفت: "من با همه درست رفتار میکنم. اگه متوجه نشدی باید بگم که من آدم خوشرفتاری هستم." 0 0