بریده‌ای از کتاب داس مرگ؛ پژواک اثر نیل شوسترمن

بریدۀ کتاب

صفحۀ 114

حالا احترامی نویافته برای آن اشباح غریب و رداپوش قائل بود. چرا که فقط فردی خارق‌العاده می‌توانست هر روز چنین باری را به دوش بکشد، فردی که یا کاملا از وجدان بی‌بهره بود یا چنان وجدان ژرف و نیرومندی داشت که هسته‌اش رویایی با خاموش شدن پرتو نور را تاب می‌آورد.

حالا احترامی نویافته برای آن اشباح غریب و رداپوش قائل بود. چرا که فقط فردی خارق‌العاده می‌توانست هر روز چنین باری را به دوش بکشد، فردی که یا کاملا از وجدان بی‌بهره بود یا چنان وجدان ژرف و نیرومندی داشت که هسته‌اش رویایی با خاموش شدن پرتو نور را تاب می‌آورد.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.