بریده‌های کتاب -آنوشا

معذرت خواهی کردن و بخشیده شدن چه لذتی دارد،این طور نیست؟

《رفتار انسان باید زیبا باشد.》

کسی که میداند زشت است، چطور میتواند خودخواه باشد؟

آنی ناله کنان گفت:فرق دارد که حرفی را خودت بزنی یا از زبان دیگران بشنوی.تو عیب های خودت را قبول داری،انا همیشه امیدواری که دیگران با تو هم عقیده نباشند.

خداوند همه چیز را سر جای خودش آفریده و ما نباید این ترتیب را در خیالاتمان به هم بزنیم

وقتی کسی دلش می خواهد مهربان باشد،نباید نامهربانی هایش را به دل گرفت.

گفت:《ولی فیروزه، من درآمریکا هم ثروتمند هستم.فقط پول زیادی ندارم.》

رنگ چیزی است که با چشم می بینیم،اما دوست داشتن چیزی است که با قلب احساس می کنیم.

《خب، دقیقا برای تو هم همینطور است.تو نمیتوانی در تمام کارها موفق باشی،ولی اگر علاقه ات را پیدا کنی،همان چیزی که برایت مهم و ارزشمند است،حتما موفق خواهی شد.》

روی شانه های زندگی به خواب رفته است شال برفی جهان

دلخوشی که دور نیست پچ پچش در همین سکوت و عطر هل شنیده میشود

جز تو دیدار هیچ آفتابی غصه را از دلم کم نمی کرد

فقط میگفت چقدر غم انگیز است که مردم به آسانی از تمام یک ملت به خاطر کارهای عده ی کمی متنفر می شوند و همیشه میگفت،چقدر بد است متنفر بودن.چقدر بد است.

یک روز دوباره سراغ شترها را را گرفت.این بار،شاید نشانه بر تمایل درونی ام به قصه گویی،که آره ما شتر داشتیم،یک دانه یک کوهانه و یک دانه دوکوهانه.یک کوهانه مال پدر و مادرم بود و دو کوهانه را به عنوان استیشن خانوادگی همه با هم سوار میشدیم.چشم هایش گشاد شد.

«این خیلی خوبه که بعضی چیزها همونطوری که هستن بمونن.»

"وقتی آدم چیزی رو می فهمه دیگه نمی تونه نادیدش بگیره" _رن

«گنجشککم، گریه آدم ها دوتا علت داره؛ یا از عذاب وجدانه یا به خاطر ضعف.» -تاج دوقلوها