بریدههای کتاب علی دارا علی دارا 1404/5/29 انحطاط و سقوط امپراطوری روم ادوارد گیبون 0.0 صفحۀ 4 گیبون از دیدن محیط دانشگاهی آکسفورد به غایت دلسرد شد، چه خیال میکرد که به جرگهای از دانشپژوهان میپیوندد و حال آن که در آن جا مشتی پسران ولگرد و یاوهگو یافت. 0 3 علی دارا 1404/5/8 دایی جان ناپلئون ایرج پزشکزاد 4.1 126 صفحۀ 7 لیلی و مجنون مرگ و میر، شیرین و فرهاد مرگ و میر، رومئو و ژولیت مرگ و میر، پل و ورژینی مرگ و میر، آن پاورقی عاشقانه مرگ و میر. خدایا، نکند واقعا عاشق شده باشم و من هم بمیرم؟ ... ممکن است من هم با یک نگاه عاشق شده باشم؟ سعی میکردم بخوابم. پلکهایم را به هم میفشردم بلکه خوابم ببرد و از پیچ و خم این افکار خلاص شوم. خوشبختانه بچه حتی اگر عاشق باشد خواب مهلتش نمیدهد که تا سحر بیدار بماند. ظاهرا این گرفتاریها مال آدمهای بزرگ عاشق است. 0 4 علی دارا 1404/3/28 تذکره ریاض الشعرا جلد 1 علیقلی بن محمدعلی واله داغستانی 0.0 صفحۀ 737 خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند به جز از خون جگر شربت دیگر ندهند در نگیرد به بتان گریهی تلخ و دم سرد کاین درختان به چنین آب و هوا بر ندهند ~امیرخسرو 0 3 علی دارا 1404/3/22 یادداشت های بغداد: روز نوشته های زنی در جنگ و تبعید (1991-2003) نهی راضی 3.5 16 صفحۀ 29 گربههای چاق همه جا هستند. گربههای چاق خوابالو یا نشسته در درگاه، یا در خیابانها راه میروند و عبور میکنند، بدون این که بترسند کسی زیرشان بگیرد. در بین همهی مخلوقات، انگار فقط اینها از چیزی که دور و برشان اتفاق میافتد اصلا متاثر نشدهاند. همهی باقی ماندهی دورریزهای فریزرها را تا مرز ترکیدن خوردهاند. (نمیدانم در کدام صفحهی کتاب است! این کتابهایی که در فیدیبو ارائه میکنند صفحات را کم و زیاد کرده به هم میریزند، ذیل «روز ۲۷») 2 2 علی دارا 1404/3/4 تاریخ در ترازو: درباره تاریخنگری و تاریخنگاری عبدالحسین زرین کوب 4.1 0 صفحۀ 47 تاریخنویسی یونانی از اهل سیسیل نامش يوهمروس (Euhemerus) که در قرن سوم قبل از میلاد میزیست کتابی به نام تاریخ مقدس(Hiera Anagraphê)نوشت و مدعی شد که این خدایان یونان باستان در اصل فرمانروایان و پهلوانان بودهاند که چون کارهایی قهرمانی و شگرف انجام دادهاند در اذهان عامه، جنبهی خدایی یافتهاند. 0 6 علی دارا 1404/1/28 معلقات سبع عبدالمحمد آیتی 2.5 0 صفحۀ 109 حَلَّت بِأَرضِ الزائِرينَ فَأَصبَحَت عَسِراً عَلَيَّ طِلابُكِ اِبنَةَ مَخرَمِ دریغا که او در سرزمین دشمنان من وطن کرده است. آه دختر «مخرم»، دست یافتن به تو کاری دشوار شده است. عُلِّقتُها عَرَضاً وَأَقتُلُ قَومَها زَعماً لَعَمرُ أَبيكَ لَيسَ بِمَزعَمِ در حالی که با قبیلهاش در جنگ بودم، به ناگاه اورا دیدم و با یک نظر دل باختم، به جان پدرت سوگند، که طمع در وصال او خیال باطلی است. وَلَقَد نَزَلتِ فَلا تَظُنّي غَيرَهُ مِنّي بِمَنزِلَةِ المُحَبِّ المُكرَمِ تو در دل من جای کردهای، چونان که معشوقان در دل عاشقان جای گیرند. ای «علبه»، جز این گمانی مبر. كَيفَ المَزارُ وَقَد تَرَبَّعَ أَهلُها بِعُنَيزَتَينِ وَأَهلُنا بِالغَيلَمِ دیدار آن نگار چه سان دست دهد و حال آنکه بهارگاه، آنان به «عنیزتین» هستند و ما در مراتع دورست «غیلم»؟ (معلقهی عنتره) 0 3
بریدههای کتاب علی دارا علی دارا 1404/5/29 انحطاط و سقوط امپراطوری روم ادوارد گیبون 0.0 صفحۀ 4 گیبون از دیدن محیط دانشگاهی آکسفورد به غایت دلسرد شد، چه خیال میکرد که به جرگهای از دانشپژوهان میپیوندد و حال آن که در آن جا مشتی پسران ولگرد و یاوهگو یافت. 0 3 علی دارا 1404/5/8 دایی جان ناپلئون ایرج پزشکزاد 4.1 126 صفحۀ 7 لیلی و مجنون مرگ و میر، شیرین و فرهاد مرگ و میر، رومئو و ژولیت مرگ و میر، پل و ورژینی مرگ و میر، آن پاورقی عاشقانه مرگ و میر. خدایا، نکند واقعا عاشق شده باشم و من هم بمیرم؟ ... ممکن است من هم با یک نگاه عاشق شده باشم؟ سعی میکردم بخوابم. پلکهایم را به هم میفشردم بلکه خوابم ببرد و از پیچ و خم این افکار خلاص شوم. خوشبختانه بچه حتی اگر عاشق باشد خواب مهلتش نمیدهد که تا سحر بیدار بماند. ظاهرا این گرفتاریها مال آدمهای بزرگ عاشق است. 0 4 علی دارا 1404/3/28 تذکره ریاض الشعرا جلد 1 علیقلی بن محمدعلی واله داغستانی 0.0 صفحۀ 737 خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند به جز از خون جگر شربت دیگر ندهند در نگیرد به بتان گریهی تلخ و دم سرد کاین درختان به چنین آب و هوا بر ندهند ~امیرخسرو 0 3 علی دارا 1404/3/22 یادداشت های بغداد: روز نوشته های زنی در جنگ و تبعید (1991-2003) نهی راضی 3.5 16 صفحۀ 29 گربههای چاق همه جا هستند. گربههای چاق خوابالو یا نشسته در درگاه، یا در خیابانها راه میروند و عبور میکنند، بدون این که بترسند کسی زیرشان بگیرد. در بین همهی مخلوقات، انگار فقط اینها از چیزی که دور و برشان اتفاق میافتد اصلا متاثر نشدهاند. همهی باقی ماندهی دورریزهای فریزرها را تا مرز ترکیدن خوردهاند. (نمیدانم در کدام صفحهی کتاب است! این کتابهایی که در فیدیبو ارائه میکنند صفحات را کم و زیاد کرده به هم میریزند، ذیل «روز ۲۷») 2 2 علی دارا 1404/3/4 تاریخ در ترازو: درباره تاریخنگری و تاریخنگاری عبدالحسین زرین کوب 4.1 0 صفحۀ 47 تاریخنویسی یونانی از اهل سیسیل نامش يوهمروس (Euhemerus) که در قرن سوم قبل از میلاد میزیست کتابی به نام تاریخ مقدس(Hiera Anagraphê)نوشت و مدعی شد که این خدایان یونان باستان در اصل فرمانروایان و پهلوانان بودهاند که چون کارهایی قهرمانی و شگرف انجام دادهاند در اذهان عامه، جنبهی خدایی یافتهاند. 0 6 علی دارا 1404/1/28 معلقات سبع عبدالمحمد آیتی 2.5 0 صفحۀ 109 حَلَّت بِأَرضِ الزائِرينَ فَأَصبَحَت عَسِراً عَلَيَّ طِلابُكِ اِبنَةَ مَخرَمِ دریغا که او در سرزمین دشمنان من وطن کرده است. آه دختر «مخرم»، دست یافتن به تو کاری دشوار شده است. عُلِّقتُها عَرَضاً وَأَقتُلُ قَومَها زَعماً لَعَمرُ أَبيكَ لَيسَ بِمَزعَمِ در حالی که با قبیلهاش در جنگ بودم، به ناگاه اورا دیدم و با یک نظر دل باختم، به جان پدرت سوگند، که طمع در وصال او خیال باطلی است. وَلَقَد نَزَلتِ فَلا تَظُنّي غَيرَهُ مِنّي بِمَنزِلَةِ المُحَبِّ المُكرَمِ تو در دل من جای کردهای، چونان که معشوقان در دل عاشقان جای گیرند. ای «علبه»، جز این گمانی مبر. كَيفَ المَزارُ وَقَد تَرَبَّعَ أَهلُها بِعُنَيزَتَينِ وَأَهلُنا بِالغَيلَمِ دیدار آن نگار چه سان دست دهد و حال آنکه بهارگاه، آنان به «عنیزتین» هستند و ما در مراتع دورست «غیلم»؟ (معلقهی عنتره) 0 3