بریده‌های کتاب افسانه عزیزی

مگز می گوید : مردم تو داستان‌سرایی، انتخاب می کنند که چه چیزی رو تعریف کنند، روی بعضی قسمت‌ها تاکید می‌کنند و بعضی قسمت‌ها رو کاملا کنار می گذارند. اگه غیر از این باشه که داستان نمی‌شه، اون‌جوری جمع‌آوری یک مشت حقیقت می‌شه. ۰ صفحه ۲۷۹

چیزی بهش بده که خودت دوست داری، اگر خودت دوست داشته باشی،خیلی احتمال دارد که او هم خوشش بیاید. بهش هدیه‌ای از ته‌ دل، از صمیم قلب بده.

مدیر زندان که خود را حاکم و فعال مایشائ چچزندان می دانست، مانند شپشی بودکه در وسط موهای آلوده به کثافت می‌لولید و گاهی برای تغذيه و حفظ وجود خود نیشی به صاحب سر می‌زد. با کشتن این شپش صاحب سر از خارش آسوده نمی‌شود، شپش دیگری همین ماموریت را انجام می‌دهد. باید سر را تمیز کرد

یک ایده‌ی خوب را با تیمی متوسط در میان بگذارید، آن‌ها ایده را از بین خواهند برد. یک ايده‌ی متوسط را به تیمی عالی بسپارید و آن‌ها یا به آن سروسامان می‌دهند یا ایده‌ی بهتری را مطرح می‌کنند. اگر تیم درستی پیدا کنید، احتمالا ايده‌های درست را پيدا می‌کنید.

روشی که برای محک زدن آدم‌ها داشت( استیو جابز ) این بود که در همان ابتدای کار چیزی صریح و برخوردنده بگوید_ این جدول‌ها مزخرف ‌اند یا این قراداد چرت و پرت است_ و بعد واکنش طرف مقابل را بررسی کند، اگر اینقدر شجاعت داشتید که جوابش را بدهید، برایتان احترام قائل می شد؛

یک ملت تندرست همیشه نیاز به هدفی برای تلاش‌های خود دارد. اگر هدف شریفی به وی ندهند، هدف رذیلانه‌ای در پيش خواهد گرفت. جنایت بهتر از خلا تهوع‌انگیز است که بارور نشده خشک می گردد. صفحه ۱۰۱۰ جان شیفته