بریده‌ کتاب‌های فاطمه

آقای فروشنده بعدازکمی حساب کتاب،ارزان ترین کت شلوارش را برایم آورد.این یکی طوری بودکه اگردگمه هایش را می بستم،بدنم شبیه مکعب مستطیل میشد واگر باز می کردم مثل ذوزنقه می شد

بزرگی می فرماید: آدم های بزرگ همیشه از خودشان توقع دارند.ادم های کوچک همیشه از دیگران توقع دارند.

خدا می گوید: اگر می‌خواهید مرا پیدا کنید، تجلی من در وجود امیرالمؤمنین علی(ع)است.

اگر هراس را به درون خود راه دهی،اگر آن را مانند یکی از پیراهن های آشنایت بپوشی،می توانی به خودت بگویی:《 بسیار خوب،این ترس است. مجبور نیستم بگذارم بر من چیره شود.آن را به همان شکلی که هست میبینم.》 درباره تنهایی هم همین مطلب صادق است: دست می کشید.می گذارید تا اشکتان سرازیر شود.بعد می توانید بگویید: 《 بسیار خوب،این لحظات تنهایی من بود.از تنهایی نمی ترسم.اما حالا می خواهم این احساس تنهایی را به کنار بگذارم و به این توجه کنم که احساسات دیگری نیز در این دنیا وجود دارد.می خواهم آن ها را نیز تجربه کنم.》