بریدههای کتاب ریحانه حاجی زاده ریحانه حاجی زاده 1403/4/17 هادی محمدرضا هوری 4.7 19 صفحۀ 286 «فریاد بزنید. هرکس را که میخواهید به یاری بخوانید. چرا از قدرت و ثروتتان کمک نمیگیرید؟» متوکل با چشمان نیمه بازش سقف تالار را نگاه کرد. حال بعد از سال هاکلام ابن الرضا برایش محقق شده بود. صدای ابن الرضا مدام در گوشش میپیچید:«به یاد آور هنگامی را که در برابر خانواده ات در بستر مرگ افتاده ای در حالی که نه طبیبی مرگ را می تواند از تو باز دارد و نه دوستی می تواندبرایت سودمند باشد.» 0 5 ریحانه حاجی زاده 1402/11/6 آنک آن یتیم نظر کرده محمدرضا سرشار 4.6 7 صفحۀ 339 به راستی، چگونه بود که مردم اندیشه نمی کردند که هستی با آن مایه شکوه و عظمت و پیچیدگی و ژرفا، بیهوده آیا آفریده شده بود؟! معنای زندگانی انسان آیا همان خور و خواب و زناشویی و غارت و تجاوز و مانند آنها بود....؟! 0 12 ریحانه حاجی زاده 1402/11/6 آنک آن یتیم نظر کرده محمدرضا سرشار 4.6 7 صفحۀ 339 ای مردم؛ چه شده است که گمان برده اید که مردمانی که آمده اند باز نمی گردند؟!.... او اما، می گفت، و مردمان هر یک به کار ستد و داد خویش بودند. آن چند تن نیز که گوش می سپردند، جز شوخی و لودگی و مسخرگی، قس را پاسخی نمی دادند.... 0 6 ریحانه حاجی زاده 1402/11/6 آنک آن یتیم نظر کرده محمدرضا سرشار 4.6 7 صفحۀ 338 _ ای مردم؛ پیرامون من گرد آیید و به من گوش سپارید و بیاموزید: هر آنکه زیست، از جهان بیرون شد؛ و آنچه که آمدنی است، می آید. به درستی که در آسمان خبرها، و در زمین عبرتهاست. 0 7 ریحانه حاجی زاده 1402/4/29 روایتی ساده از ماجرایی پیچیده ابراهیم حسن بیگی 3.5 11 صفحۀ 226 اتوبوس که از مقابل سفارت آمریکا رد شد، چشم الیاس به پرچم آمریکا افتاد. چیزی را که می دید باورش نمی شد. فکر کرده بود آمریکایی ها جل و پلاسشان را جمع کرده اند و رفته اند. پرسید:«سفارت آمریکا هنوز باز است؟» سامان جوری که نارضایتی از سر و رویش می بارید، جواب داد:«بله، میبینی که» الیاس گفت:«چطور چنین چیزی ممکن است؟ مگر امام خمینی نگفته است همه این شرارت ها از آمریکاست؟ مگر مردم همه اش شعار مرگ بر آمریکا نمی دهند؟ آن وقت...» و با غیظ به پرچم آمریکا نگاه کرد. سامان گفت:«خیلی حرص نخور الیاس جان. نوبت آمریکا هم می رسد.» الیاس پرسید:«کی؟ چه وقت؟ چگونه؟» تبسمی نشست روی لب های سامان. توی دلش گفت:«نگران نباش الیاس جان. نوبت آمریکا هم می رسد.» ✌🏻✌🏻🇮🇷🇮🇷 0 8 ریحانه حاجی زاده 1402/4/26 من برمی گردم فاطمه دولتی 4.4 42 صفحۀ 136 «عشق در نظر تو چیست؟ بندی درپا؟ اگر اینگونه فکرمیکنی باید بگویم که تو فرصت عاشقی را از دست داده ای، عشق باید به تو فرصت پرواز بدهد. دردهای مزمن و همیشگی، زخم های عمیق و باز، نامش عشق نیست. عشق موهبت پروردگار است، اشتیاقی که خدا به بندگانش داده تا راه آسمان را به آنها نشان دهد، لذت عشق حقیقی را. گاهی گذشتن و رفتن برای رسیدن به معشوق حقیقی، اثبات عاشقیست.» 0 5
بریدههای کتاب ریحانه حاجی زاده ریحانه حاجی زاده 1403/4/17 هادی محمدرضا هوری 4.7 19 صفحۀ 286 «فریاد بزنید. هرکس را که میخواهید به یاری بخوانید. چرا از قدرت و ثروتتان کمک نمیگیرید؟» متوکل با چشمان نیمه بازش سقف تالار را نگاه کرد. حال بعد از سال هاکلام ابن الرضا برایش محقق شده بود. صدای ابن الرضا مدام در گوشش میپیچید:«به یاد آور هنگامی را که در برابر خانواده ات در بستر مرگ افتاده ای در حالی که نه طبیبی مرگ را می تواند از تو باز دارد و نه دوستی می تواندبرایت سودمند باشد.» 0 5 ریحانه حاجی زاده 1402/11/6 آنک آن یتیم نظر کرده محمدرضا سرشار 4.6 7 صفحۀ 339 به راستی، چگونه بود که مردم اندیشه نمی کردند که هستی با آن مایه شکوه و عظمت و پیچیدگی و ژرفا، بیهوده آیا آفریده شده بود؟! معنای زندگانی انسان آیا همان خور و خواب و زناشویی و غارت و تجاوز و مانند آنها بود....؟! 0 12 ریحانه حاجی زاده 1402/11/6 آنک آن یتیم نظر کرده محمدرضا سرشار 4.6 7 صفحۀ 339 ای مردم؛ چه شده است که گمان برده اید که مردمانی که آمده اند باز نمی گردند؟!.... او اما، می گفت، و مردمان هر یک به کار ستد و داد خویش بودند. آن چند تن نیز که گوش می سپردند، جز شوخی و لودگی و مسخرگی، قس را پاسخی نمی دادند.... 0 6 ریحانه حاجی زاده 1402/11/6 آنک آن یتیم نظر کرده محمدرضا سرشار 4.6 7 صفحۀ 338 _ ای مردم؛ پیرامون من گرد آیید و به من گوش سپارید و بیاموزید: هر آنکه زیست، از جهان بیرون شد؛ و آنچه که آمدنی است، می آید. به درستی که در آسمان خبرها، و در زمین عبرتهاست. 0 7 ریحانه حاجی زاده 1402/4/29 روایتی ساده از ماجرایی پیچیده ابراهیم حسن بیگی 3.5 11 صفحۀ 226 اتوبوس که از مقابل سفارت آمریکا رد شد، چشم الیاس به پرچم آمریکا افتاد. چیزی را که می دید باورش نمی شد. فکر کرده بود آمریکایی ها جل و پلاسشان را جمع کرده اند و رفته اند. پرسید:«سفارت آمریکا هنوز باز است؟» سامان جوری که نارضایتی از سر و رویش می بارید، جواب داد:«بله، میبینی که» الیاس گفت:«چطور چنین چیزی ممکن است؟ مگر امام خمینی نگفته است همه این شرارت ها از آمریکاست؟ مگر مردم همه اش شعار مرگ بر آمریکا نمی دهند؟ آن وقت...» و با غیظ به پرچم آمریکا نگاه کرد. سامان گفت:«خیلی حرص نخور الیاس جان. نوبت آمریکا هم می رسد.» الیاس پرسید:«کی؟ چه وقت؟ چگونه؟» تبسمی نشست روی لب های سامان. توی دلش گفت:«نگران نباش الیاس جان. نوبت آمریکا هم می رسد.» ✌🏻✌🏻🇮🇷🇮🇷 0 8 ریحانه حاجی زاده 1402/4/26 من برمی گردم فاطمه دولتی 4.4 42 صفحۀ 136 «عشق در نظر تو چیست؟ بندی درپا؟ اگر اینگونه فکرمیکنی باید بگویم که تو فرصت عاشقی را از دست داده ای، عشق باید به تو فرصت پرواز بدهد. دردهای مزمن و همیشگی، زخم های عمیق و باز، نامش عشق نیست. عشق موهبت پروردگار است، اشتیاقی که خدا به بندگانش داده تا راه آسمان را به آنها نشان دهد، لذت عشق حقیقی را. گاهی گذشتن و رفتن برای رسیدن به معشوق حقیقی، اثبات عاشقیست.» 0 5