بریدههای کتاب نگین:> نگین:> 1404/4/16 کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم تینالین سیلیج 3.0 26 صفحۀ 26 مشکلات گریزناپذیرند و کلید موفقیت، جاخالی دادن دربرابر گلوله نیست؛ بهبود سریع است. 0 0 نگین:> 1404/4/2 نان و گل سرخ کاترین پاترسون 4.2 5 صفحۀ 120 _سودا یعنی چه؟ _نمیدانم... شاید امید رخ دادن اتفاقی باشد. چیزی شبیه آن. 0 1 نگین:> 1404/4/2 نان و گل سرخ کاترین پاترسون 4.2 5 صفحۀ 118 شاعر مثل پرندهای قشنگ و جنگلی است، نه؟ اگر کسی زندانیاش کند و نتواند بخواند، میمیرد! 0 1 نگین:> 1404/4/2 نان و گل سرخ کاترین پاترسون 4.2 5 صفحۀ 31 چطور ممکن بود آدمی مثل خانم فینچ، با آن لباسهای تمیز و اتو شده، با آن دستهای سفید و نرم و صورت صاف و بدون چروک، بداند که مامان او چقدر عاقل و دوستداشتنی و زیباست؟ 0 0 نگین:> 1404/3/17 خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 26 صفحۀ 88 وقتی تظاهر میکردم که آدم باهوشی هستم، مردم شروع کردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه من آدم باهوشی هستم. وقتی مثل یک آدم بیکاروبیعار رفتار میکردم، شایعهها حول محور بیعاری من میگشت. وقتی وانمود کردم که در نوشتن عاجزم، مردم میگفتند که در نوشتن عاجزم. وقتی مثل دروغگوها رفتار میکردم، دروغگو خطابم میکردند. وقتی مثل یک آدم پولدار رفتار میکردم، شروع میکردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه من آدم پولداری هستم. وقتی وانمود میکردم آدم بیتفاوتی هستم، مرا جزو آدمهای بیتفاوت طبقهبندی میکردند... اما وقتی ناخودآگاه از درد ناله میکردم چون واقعا درد داشتم، شروع میکردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه دارم تمارض میکنم. 0 3 نگین:> 1404/3/16 خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 26 صفحۀ 23 اراذلی مثل او به این راحتی نمیمیرند. آنهایی میمیرند که آدمهای خوب و باشخصیت و نازنینی هستند! 0 5 نگین:> 1404/3/16 خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 26 صفحۀ 16 چیزهای واقعی در معرض انحطاطاند. 0 22 نگین:> 1403/6/10 فرار از هودینی کری منیسکلکو 3.5 2 صفحۀ 309 _پدربزرگم بهترین شعبدهاش را یادم داد. _چه چیزی یادتان داد؟ _یادم داد رویاپردازی کنم. 0 19 نگین:> 1403/6/10 فرار از هودینی کری منیسکلکو 3.5 2 صفحۀ 50 بهراستی که صبر فضیلتی نفرتانگیز بود. 1 3 نگین:> 1403/5/25 تعقیب جک قاتل جلد 1 کری منیسکلکو 4.0 11 صفحۀ 59 مادر همیشه میگفت:《رز هم گلبرگ دارد و هم خار. تو هم رز زیبای منی. اگر چیزی ظریف باشد، بهمعنای ضعیف بودنش نیست. به جهانیان نشان بده چقدر شجاعی.》 0 5 نگین:> 1403/4/28 قصه های جزیره جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.2 21 صفحۀ 5 جاده را واقعا دوست دارم؛ چون همیشه در حیرتی که انتهایش چیست. 0 8 نگین:> 1403/4/27 همیشه برایت می نویسم جلد 1 مارتین گاندا 4.1 43 صفحۀ 226 مردم از چیزهایی که نمیدانند خیلی میترسند و این اشتباه وحشتناکی است. 0 13 نگین:> 1403/4/25 همیشه برایت می نویسم جلد 1 مارتین گاندا 4.1 43 صفحۀ 110 تو من را درک نمیکنی و من هم مجبور نیستم برایت توضیح بدهم. 0 8 نگین:> 1402/6/31 شازده کوچولو آنتوان دو سنت اگزوپری 4.4 484 صفحۀ 65 شازده کوچولو گفت: آدمها کجا هستند؟ آدم تو کویر یک خرده احساس تنهایی میکند. مار گفت: پیش آدمها هم احساس تنهایی میکنی. 0 28 نگین:> 1402/6/31 شازده کوچولو آنتوان دو سنت اگزوپری 4.4 484 صفحۀ 44 پادشاه به شازدهکوچولو گفت: خب پس خودت را محاکمه کن. این کار مشکلتر هم هست. محاکمه کردن خود از محاکمه کردن دیگران خیلی مشکلتر است. اگر توانستی درمورد خودت قضاوت درستی بکنی معلوم میشود یک فرزانهی تمام عیاری. 1 23 نگین:> 1402/6/31 شازده کوچولو آنتوان دو سنت اگزوپری 4.4 484 صفحۀ 37 من خامتر از آن بودم که راه دوست داشتنش را بدانم! 1 37 نگین:> 1402/3/25 آرورا برمیخیزد جلد 1 جی کریستف 4.3 2 صفحۀ 37 نگفتن حرفی به این معنا نیست که به آن فکر نمیکنی. 0 34
بریدههای کتاب نگین:> نگین:> 1404/4/16 کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم تینالین سیلیج 3.0 26 صفحۀ 26 مشکلات گریزناپذیرند و کلید موفقیت، جاخالی دادن دربرابر گلوله نیست؛ بهبود سریع است. 0 0 نگین:> 1404/4/2 نان و گل سرخ کاترین پاترسون 4.2 5 صفحۀ 120 _سودا یعنی چه؟ _نمیدانم... شاید امید رخ دادن اتفاقی باشد. چیزی شبیه آن. 0 1 نگین:> 1404/4/2 نان و گل سرخ کاترین پاترسون 4.2 5 صفحۀ 118 شاعر مثل پرندهای قشنگ و جنگلی است، نه؟ اگر کسی زندانیاش کند و نتواند بخواند، میمیرد! 0 1 نگین:> 1404/4/2 نان و گل سرخ کاترین پاترسون 4.2 5 صفحۀ 31 چطور ممکن بود آدمی مثل خانم فینچ، با آن لباسهای تمیز و اتو شده، با آن دستهای سفید و نرم و صورت صاف و بدون چروک، بداند که مامان او چقدر عاقل و دوستداشتنی و زیباست؟ 0 0 نگین:> 1404/3/17 خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 26 صفحۀ 88 وقتی تظاهر میکردم که آدم باهوشی هستم، مردم شروع کردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه من آدم باهوشی هستم. وقتی مثل یک آدم بیکاروبیعار رفتار میکردم، شایعهها حول محور بیعاری من میگشت. وقتی وانمود کردم که در نوشتن عاجزم، مردم میگفتند که در نوشتن عاجزم. وقتی مثل دروغگوها رفتار میکردم، دروغگو خطابم میکردند. وقتی مثل یک آدم پولدار رفتار میکردم، شروع میکردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه من آدم پولداری هستم. وقتی وانمود میکردم آدم بیتفاوتی هستم، مرا جزو آدمهای بیتفاوت طبقهبندی میکردند... اما وقتی ناخودآگاه از درد ناله میکردم چون واقعا درد داشتم، شروع میکردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه دارم تمارض میکنم. 0 3 نگین:> 1404/3/16 خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 26 صفحۀ 23 اراذلی مثل او به این راحتی نمیمیرند. آنهایی میمیرند که آدمهای خوب و باشخصیت و نازنینی هستند! 0 5 نگین:> 1404/3/16 خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 26 صفحۀ 16 چیزهای واقعی در معرض انحطاطاند. 0 22 نگین:> 1403/6/10 فرار از هودینی کری منیسکلکو 3.5 2 صفحۀ 309 _پدربزرگم بهترین شعبدهاش را یادم داد. _چه چیزی یادتان داد؟ _یادم داد رویاپردازی کنم. 0 19 نگین:> 1403/6/10 فرار از هودینی کری منیسکلکو 3.5 2 صفحۀ 50 بهراستی که صبر فضیلتی نفرتانگیز بود. 1 3 نگین:> 1403/5/25 تعقیب جک قاتل جلد 1 کری منیسکلکو 4.0 11 صفحۀ 59 مادر همیشه میگفت:《رز هم گلبرگ دارد و هم خار. تو هم رز زیبای منی. اگر چیزی ظریف باشد، بهمعنای ضعیف بودنش نیست. به جهانیان نشان بده چقدر شجاعی.》 0 5 نگین:> 1403/4/28 قصه های جزیره جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.2 21 صفحۀ 5 جاده را واقعا دوست دارم؛ چون همیشه در حیرتی که انتهایش چیست. 0 8 نگین:> 1403/4/27 همیشه برایت می نویسم جلد 1 مارتین گاندا 4.1 43 صفحۀ 226 مردم از چیزهایی که نمیدانند خیلی میترسند و این اشتباه وحشتناکی است. 0 13 نگین:> 1403/4/25 همیشه برایت می نویسم جلد 1 مارتین گاندا 4.1 43 صفحۀ 110 تو من را درک نمیکنی و من هم مجبور نیستم برایت توضیح بدهم. 0 8 نگین:> 1402/6/31 شازده کوچولو آنتوان دو سنت اگزوپری 4.4 484 صفحۀ 65 شازده کوچولو گفت: آدمها کجا هستند؟ آدم تو کویر یک خرده احساس تنهایی میکند. مار گفت: پیش آدمها هم احساس تنهایی میکنی. 0 28 نگین:> 1402/6/31 شازده کوچولو آنتوان دو سنت اگزوپری 4.4 484 صفحۀ 44 پادشاه به شازدهکوچولو گفت: خب پس خودت را محاکمه کن. این کار مشکلتر هم هست. محاکمه کردن خود از محاکمه کردن دیگران خیلی مشکلتر است. اگر توانستی درمورد خودت قضاوت درستی بکنی معلوم میشود یک فرزانهی تمام عیاری. 1 23 نگین:> 1402/6/31 شازده کوچولو آنتوان دو سنت اگزوپری 4.4 484 صفحۀ 37 من خامتر از آن بودم که راه دوست داشتنش را بدانم! 1 37 نگین:> 1402/3/25 آرورا برمیخیزد جلد 1 جی کریستف 4.3 2 صفحۀ 37 نگفتن حرفی به این معنا نیست که به آن فکر نمیکنی. 0 34