بریدههای کتاب Mohadeseh Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 508 کز رهبر آن ها بود،اینژ حکم آن ربایی را داشت که وقتی به نظر می رسید بیشترین احتمال جدا شدنشان وجود دارد،آنها را کنار هم نگه می داشت. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 478 ما.کلمه ای بدون تقسیم بندی یا حد و مرز که پر از امید بود. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 456 ماتیاس گفت:(شوکه شدی،دمیِن.نزدیک بود غرق شی.حقت بود که غرق شی.) کز دوباره سرفه ای کرد و بدنش لرزید.تکرار کرد:(غرق شم؟) نینا آهسته سر تکان داد.(دربار یخی،یادته؟سرقت غیر ممکن؟خطر مرگ؟سه میلیون کروگی که توی کتردام منتظرته؟) کز چند بار پلک زد و بی حالی نگاهش از بین رفت.(چهار میلیون.) (می دونستم اینو بگم حالت جا میاد.) 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 443 با خود گفت، من قوی تر از این حرفام.اراده ام قوی تره.ولی می توانست صدای خنده یوردی را بشنود.نه،داداش کوچولو.هیچ کس قوی تر نیست.تو بار ها سر مرگ کلاه گذاشتی.درسته که طمع بهت خدمت میکنه، ولی مرگ خدمتگذار کسی نیست. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 428 به چشم های نینا خیره شد.(یِر مول پِه اونِت.اِنِل مُرد یِه نِی آفوا تِروهِم وِرِتن.) نینا آن دهانش را قورت داد.این کلمات و معنای واقعی شان را به خاطر داشت. محافظت از تو را به من سپرده اند.تنها مرگ می تواند مرا از این سوگند باز دارد. سوگندی بود که دروکسل ها در قبال فیردا می خوردند و اکنون قولی بود که ماتیاس به او می داد. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 384 (یه روز بالاخره حقه هات ته می کشه،دمیِن.) (بهتره امیدوار باشی اون روز، امروز نباشه.) 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 383 کز ابرویش را بالا برد و ماتیاس ناگهان متوجه حقیقت شد.(یه جور آزمایش بود.از قصد تفنگو برنداشتی.) (می خواستم مطمئن شم واقعا طرف مایی.طرف همه مون.) (از کجا میدونستی شلیک نمی کنم؟) (چون بوی گند شرافت می دی،ماتیاس) 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 341 حقیقت وحشتناک بهتر از دروغ های دلگرم کننده بود. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 271 پسری که به خلاف دست معروف بود. هرگز درباره ی دیگران قضاوت نمی کرد. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 228 (کز،می دونی که از پسش برمیام و می دونی که درخواستتو رد نمی کنم.پس چرا می پرسی؟) چون دو روزه دنبال بهانه می گردم باهات حرف بزنم. (می خوام مطمئن شم می دونی با چی طرفی و نقشه ها رو بررسی کردی.) 0 1 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 157 پسرای زیادی ممکنه برات گل بیارن، ولی یه روزی با پسری آشنا می شی که اسم گل مورد علاقه ت رو می فهمه، اسم آهنگ مورد علاقه ت رو می فهمه، اسم شیرینی مورد علاقه ت رو میفهمه.اونوقت حتی اگه انقدر فقیر باشه که نتونه این چیزا رو برات فراهم کنه، اصلا برات اهمیتی نداره، چون برعکس بقیه واست وقت گذاشته تا این چیزارو بفهمه.فقط همچین پسری میتونه قلبتو به دست بیاره. 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 157 به او می گفت، ثابت قدم باش.قبل از اینکه برسی، باید بدونی کجا می خوای بری. 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 60 کز کمی به عقب تکیه داد.(می دونی، آدما یه جور گاو صندوقن،خزانه ای از رازها و آرزو ها.بعضیا خشونت خرج می دن، ولی من نرمش رو ترجیح می دم... 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 54 (طمع تنها چیزیه که تو می پرستی، کز.) کم مانده بود کز خنده اش بگیرد.(نه، اینژ.طمع جلوی من سر تعظیم فرود میاره.هم خادممه، هم اهرم قدرتم.) ( پس به چه خدایی خدمت می کنی؟) (هر خدایی که خوش اقبالی نصیبم کنه.) (به نظر من خدا اینطور عمل نمی کنه.) (برام مهم نیست.) 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 46 (یه روز تاوان این کاراتو پس می دی،برکر.) کز گفت:(اگه عدالتی تو این دنیا وجود داشته باشه،پس می دم.ولی همه مون می دونیم احتمالش چقدر ضعیفه.) 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 45 گیلز طوری به کز نگاه کرد که انگار او را برای اولین بار می بیند.پسری که در آغاز با او حرف زده بود از خود راضی،بی پروا و شوخ طبع بود،ولی وحشتناک نبود...نه زیاد.ولی این پسرک اکنون جای خود را به هیولایی داده بود که چشم های جدی و خالی از وحشت داشت.اثری از برکر نمانده بود و خلاف دست جایش را گرفته بود تا بخش ناخوشایند کار را انجام دهد. 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 43 گیلز پوزخند زد:(کز برکر، استاد قِسِر در رفتن.حالا چجوری می خوای خودتو از این مخمصه نجات بدی؟) (از همون راهی که اومدم،برمیگردم.) 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 42 با چهره ای که ردپای خشم روی آن نشسته بود، به سمت کز برگشت.(همیشه یه قدم جلوتری،نه؟) (گیلز، وقتی با تو طرفم، چند تا خیابون جلوترم.) 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 37 (خیلی به خودت مطمئنی،نه،برکر؟) (فقط و فقط به خودم.) 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 31 جسپر در حالی که تفنگش را برای راتی پرت می کرد، گفت:(نه عزاداری...)و بقیه ی تفاله ها زیر لب پاسخ دادند:(نه کفن و دفنی.)این جمله برای آنها حکم "موفق باشید"را داشت. 0 2
بریدههای کتاب Mohadeseh Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 508 کز رهبر آن ها بود،اینژ حکم آن ربایی را داشت که وقتی به نظر می رسید بیشترین احتمال جدا شدنشان وجود دارد،آنها را کنار هم نگه می داشت. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 478 ما.کلمه ای بدون تقسیم بندی یا حد و مرز که پر از امید بود. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 456 ماتیاس گفت:(شوکه شدی،دمیِن.نزدیک بود غرق شی.حقت بود که غرق شی.) کز دوباره سرفه ای کرد و بدنش لرزید.تکرار کرد:(غرق شم؟) نینا آهسته سر تکان داد.(دربار یخی،یادته؟سرقت غیر ممکن؟خطر مرگ؟سه میلیون کروگی که توی کتردام منتظرته؟) کز چند بار پلک زد و بی حالی نگاهش از بین رفت.(چهار میلیون.) (می دونستم اینو بگم حالت جا میاد.) 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 443 با خود گفت، من قوی تر از این حرفام.اراده ام قوی تره.ولی می توانست صدای خنده یوردی را بشنود.نه،داداش کوچولو.هیچ کس قوی تر نیست.تو بار ها سر مرگ کلاه گذاشتی.درسته که طمع بهت خدمت میکنه، ولی مرگ خدمتگذار کسی نیست. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 428 به چشم های نینا خیره شد.(یِر مول پِه اونِت.اِنِل مُرد یِه نِی آفوا تِروهِم وِرِتن.) نینا آن دهانش را قورت داد.این کلمات و معنای واقعی شان را به خاطر داشت. محافظت از تو را به من سپرده اند.تنها مرگ می تواند مرا از این سوگند باز دارد. سوگندی بود که دروکسل ها در قبال فیردا می خوردند و اکنون قولی بود که ماتیاس به او می داد. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 384 (یه روز بالاخره حقه هات ته می کشه،دمیِن.) (بهتره امیدوار باشی اون روز، امروز نباشه.) 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 383 کز ابرویش را بالا برد و ماتیاس ناگهان متوجه حقیقت شد.(یه جور آزمایش بود.از قصد تفنگو برنداشتی.) (می خواستم مطمئن شم واقعا طرف مایی.طرف همه مون.) (از کجا میدونستی شلیک نمی کنم؟) (چون بوی گند شرافت می دی،ماتیاس) 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 341 حقیقت وحشتناک بهتر از دروغ های دلگرم کننده بود. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 271 پسری که به خلاف دست معروف بود. هرگز درباره ی دیگران قضاوت نمی کرد. 0 1 Mohadeseh دیروز شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 228 (کز،می دونی که از پسش برمیام و می دونی که درخواستتو رد نمی کنم.پس چرا می پرسی؟) چون دو روزه دنبال بهانه می گردم باهات حرف بزنم. (می خوام مطمئن شم می دونی با چی طرفی و نقشه ها رو بررسی کردی.) 0 1 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 157 پسرای زیادی ممکنه برات گل بیارن، ولی یه روزی با پسری آشنا می شی که اسم گل مورد علاقه ت رو می فهمه، اسم آهنگ مورد علاقه ت رو می فهمه، اسم شیرینی مورد علاقه ت رو میفهمه.اونوقت حتی اگه انقدر فقیر باشه که نتونه این چیزا رو برات فراهم کنه، اصلا برات اهمیتی نداره، چون برعکس بقیه واست وقت گذاشته تا این چیزارو بفهمه.فقط همچین پسری میتونه قلبتو به دست بیاره. 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 157 به او می گفت، ثابت قدم باش.قبل از اینکه برسی، باید بدونی کجا می خوای بری. 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 60 کز کمی به عقب تکیه داد.(می دونی، آدما یه جور گاو صندوقن،خزانه ای از رازها و آرزو ها.بعضیا خشونت خرج می دن، ولی من نرمش رو ترجیح می دم... 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 54 (طمع تنها چیزیه که تو می پرستی، کز.) کم مانده بود کز خنده اش بگیرد.(نه، اینژ.طمع جلوی من سر تعظیم فرود میاره.هم خادممه، هم اهرم قدرتم.) ( پس به چه خدایی خدمت می کنی؟) (هر خدایی که خوش اقبالی نصیبم کنه.) (به نظر من خدا اینطور عمل نمی کنه.) (برام مهم نیست.) 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 46 (یه روز تاوان این کاراتو پس می دی،برکر.) کز گفت:(اگه عدالتی تو این دنیا وجود داشته باشه،پس می دم.ولی همه مون می دونیم احتمالش چقدر ضعیفه.) 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 45 گیلز طوری به کز نگاه کرد که انگار او را برای اولین بار می بیند.پسری که در آغاز با او حرف زده بود از خود راضی،بی پروا و شوخ طبع بود،ولی وحشتناک نبود...نه زیاد.ولی این پسرک اکنون جای خود را به هیولایی داده بود که چشم های جدی و خالی از وحشت داشت.اثری از برکر نمانده بود و خلاف دست جایش را گرفته بود تا بخش ناخوشایند کار را انجام دهد. 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 43 گیلز پوزخند زد:(کز برکر، استاد قِسِر در رفتن.حالا چجوری می خوای خودتو از این مخمصه نجات بدی؟) (از همون راهی که اومدم،برمیگردم.) 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 42 با چهره ای که ردپای خشم روی آن نشسته بود، به سمت کز برگشت.(همیشه یه قدم جلوتری،نه؟) (گیلز، وقتی با تو طرفم، چند تا خیابون جلوترم.) 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 37 (خیلی به خودت مطمئنی،نه،برکر؟) (فقط و فقط به خودم.) 0 2 Mohadeseh 6 روز پیش شش کلاغ جلد 1 لی باردوگو 4.6 44 صفحۀ 31 جسپر در حالی که تفنگش را برای راتی پرت می کرد، گفت:(نه عزاداری...)و بقیه ی تفاله ها زیر لب پاسخ دادند:(نه کفن و دفنی.)این جمله برای آنها حکم "موفق باشید"را داشت. 0 2