بریده‌ای از کتاب شش کلاغ اثر لی باردوگو

Mohadeseh

Mohadeseh

3 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 456

ماتیاس گفت:(شوکه شدی،دمیِن.نزدیک بود غرق شی.حقت بود که غرق شی.) کز دوباره سرفه ای کرد و بدنش لرزید.تکرار کرد:(غرق شم؟) نینا آهسته سر تکان داد.(دربار یخی،یادته؟سرقت غیر ممکن؟خطر مرگ؟سه میلیون کروگی که توی کتردام منتظرته؟) کز چند بار پلک زد و بی حالی نگاهش از بین رفت.(چهار میلیون.) (می دونستم اینو بگم حالت جا میاد.)

ماتیاس گفت:(شوکه شدی،دمیِن.نزدیک بود غرق شی.حقت بود که غرق شی.) کز دوباره سرفه ای کرد و بدنش لرزید.تکرار کرد:(غرق شم؟) نینا آهسته سر تکان داد.(دربار یخی،یادته؟سرقت غیر ممکن؟خطر مرگ؟سه میلیون کروگی که توی کتردام منتظرته؟) کز چند بار پلک زد و بی حالی نگاهش از بین رفت.(چهار میلیون.) (می دونستم اینو بگم حالت جا میاد.)

7

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.