بریده‌های کتاب فاطیما بهزادی

به سکوت خود گرفته بود، و آنقدر بی حضور شده بود که همه فراموشش کرده بودند. انگار به دنیا آمده بود که تنها باشد.

زمانی که انسان ثروتمند می‌شود در هر سنی که باشد، احساس پیری می‌کند.

مرگ بزرگترین انگیزه آدم ها برای زندگی کردن است

مرگ بزرگترین انگیزه آدم ها برای زندگی کردن است

ما میتونیم به مرگ فکر کنیم یا به زندگی، ولی باید آینده را ببینیم.

در زندگی هرکسی لحظه‌ای وجود دارد که در لحظه تصمیم می‌گیرد میخواهد چه کسی باشد.

تو توی دلت می‌رقصی, جایی که کسی نمی‌بینه.

یک پرتو آفتاب کافی است برای روشن کردن ظلمات.

نتیجه یک کار خوب بهترین پاداش است.

لازم نیست آدم باهوش باشه تا خوب باشه.

مادرم گفت تو از دیروز فرو رفته ای در کلمه ای انگار» در عین در شین در قاف در نقطه ها

کسی که روزی یه بار گریه نکنه با زندگی مشکل داره.

انتظار وقوع فاجعه از خود فاجعه سخت‌تر است.

به من گفت: از هرکس که کمتر گریه کند بیشتر میترسد.

من که برای خبرهای صفحه اول تمام روزنامه‌های دنیا تره هم خرد نمیکنم.

بعضی سوالهای یک خطی را با صد جلد کتاب هم نمی‌شود پاسخ داد.

آدم ها به این دلیل آدم میکشند چون این دنیا عوضی است و دنیا به این دلیل عوضی است چون آدم‌هاش می‌توانند عین آدامس جویدن آدم بکشند.

مثلا «عزیزم» از آن کلمه هاس. عزیزم فقط مال یک نفر می‌تونه باشه!