بریدههای کتاب آتنا آتنا 2 روز پیش آتش، بدون دود: واقعیت های پرخون، حرکت از نو (کتاب های چهارم و پنجم) نادر ابراهیمی 4.6 7 صفحۀ 97 انسانِ افسردهی اهل دانستن، تمام عمر از ندانستن افسرده است. 0 27 آتنا 1404/3/8 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 506 زمان، لیاقت ها را میسازد و نابود میکند؛ عمل لیاقت را محک میزند. 0 5 آتنا 1404/3/3 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 419 در بداههنوازیِ دوست داشتن، امکان تکرار نیست. 0 6 آتنا 1404/2/25 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 324 سیهبختی انسان از روزی شروع نشد که اشتباه کرد؛ از روزی شروع شد که پی به اشتباه خود برد و به آن اعتراف نکرد... 0 8 آتنا 1404/2/24 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 216 وقتی کسی حرف نمیزند، دلیل این نیست که نمیتواند حرف بزند و نمیتواند خوب حرف بزند. ضرورتِ گفتن مهم است نه گفتن. 3 52 آتنا 1404/2/23 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 203 امّاچشمه، خشک میشود، دریا نمیشود. 0 13 آتنا 1404/2/22 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 156 عشق در لحظه پدید میآید، دوست داشتن، در امتداد زمان. این، اساسیترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. 0 50 آتنا 1404/2/21 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 113 دریا به مرداب نمیریزد؛ و اگر ریخت، دیگر دریا نیست، مرداب است... 0 8 آتنا 1404/2/20 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 33 تنها عشق است که میتواند شقاوت را تکیهگاه خویش کند. تنها عشق میتواند بی رحمانه نگاه کند و فروتنی را به مسخره بگیرد. عشق، مثل انقلاب است. خنجرش را که زمین بگذارد، دیگر چیزی نیست. 0 7 آتنا 1403/9/14 کشتی پهلو گرفته سیدمهدی شجاعی 4.5 116 صفحۀ 76 غم به جراحت میماند، یکباره میآید اما رفتنش، التیام یافتنش و خوب شدنش با خداست. و در این میانه، نمک روی زخم و استخوان لای زخم و زخم بر زخم، حکایتی دیگر است. حکایتی که نه میشود گفت و نه میتوان نهفت. 0 2
بریدههای کتاب آتنا آتنا 2 روز پیش آتش، بدون دود: واقعیت های پرخون، حرکت از نو (کتاب های چهارم و پنجم) نادر ابراهیمی 4.6 7 صفحۀ 97 انسانِ افسردهی اهل دانستن، تمام عمر از ندانستن افسرده است. 0 27 آتنا 1404/3/8 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 506 زمان، لیاقت ها را میسازد و نابود میکند؛ عمل لیاقت را محک میزند. 0 5 آتنا 1404/3/3 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 419 در بداههنوازیِ دوست داشتن، امکان تکرار نیست. 0 6 آتنا 1404/2/25 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 324 سیهبختی انسان از روزی شروع نشد که اشتباه کرد؛ از روزی شروع شد که پی به اشتباه خود برد و به آن اعتراف نکرد... 0 8 آتنا 1404/2/24 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 216 وقتی کسی حرف نمیزند، دلیل این نیست که نمیتواند حرف بزند و نمیتواند خوب حرف بزند. ضرورتِ گفتن مهم است نه گفتن. 3 52 آتنا 1404/2/23 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 203 امّاچشمه، خشک میشود، دریا نمیشود. 0 13 آتنا 1404/2/22 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 156 عشق در لحظه پدید میآید، دوست داشتن، در امتداد زمان. این، اساسیترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. 0 50 آتنا 1404/2/21 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 113 دریا به مرداب نمیریزد؛ و اگر ریخت، دیگر دریا نیست، مرداب است... 0 8 آتنا 1404/2/20 آتش، بدون دود: گالان و سولماز، درخت مقدس، اتحاد بزرگ (کتابهای اول، دوم و سوم) نادر ابراهیمی 4.7 29 صفحۀ 33 تنها عشق است که میتواند شقاوت را تکیهگاه خویش کند. تنها عشق میتواند بی رحمانه نگاه کند و فروتنی را به مسخره بگیرد. عشق، مثل انقلاب است. خنجرش را که زمین بگذارد، دیگر چیزی نیست. 0 7 آتنا 1403/9/14 کشتی پهلو گرفته سیدمهدی شجاعی 4.5 116 صفحۀ 76 غم به جراحت میماند، یکباره میآید اما رفتنش، التیام یافتنش و خوب شدنش با خداست. و در این میانه، نمک روی زخم و استخوان لای زخم و زخم بر زخم، حکایتی دیگر است. حکایتی که نه میشود گفت و نه میتوان نهفت. 0 2