بریدههای کتاب دستکش مسی Sh 1404/5/24 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 89 ذهن کال باز هم مشغول این مسئله شده بود که آیا آدم خوبی است یا نه. او همیشه با این باور زندگی کرده بود که مثل اکثر آدمها، یک فرد عادی و خوب است؛ که نه آدم خیلی وحشتناکی است و نه خیلی عالی و مقدس؛ فقط معمولی و متوسط است. 0 5 Sh 1404/5/24 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 91 آرون پرسید: «همه چی مرتبه؟» کال گفت: «آره.» یک چنگال پر از گلسنگ برداشت و یک دروغ دیگر به فهرست رو به رشد ارباب شرورش اضافه کرد. 0 4 Sh 1404/5/24 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 78 او حالت چهره ی سرد و بی روح خانم و آقای رجبی در روز آزمون را به یاد آورد. کال نمی فهمید که آیا جلوی آرون تظاهر میکنند خانوادهی فوق العاده ای هستند یا سعی میکردند شبیه والدینی رؤیایی باشند که آرون از نعمت داشتن آن محروم بود. هر قصدی که داشتند به نظر کال موفق نشده بودند چهره ی خوبی از خود نشان بدهند. کیمیا روی صندلی عقب نشست و در کل مسیر بازگشت به مجیستریوم، گریه کرد. 0 3 Sh 1404/5/24 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 49 «و نباید غرق ظواهرش بشی و هوا برت داره! ولی اصلا نگران نباش؛ چون من و تامارا کنارتیم و بهت یادآوری میکنیم که تو همون بازندهی قبل از این اتفاقاتی. » 0 4 Sh 1404/5/24 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 120 -هیچ خیانتی بدتر از خیانت رفیق نیست. 0 12 S.A 1402/7/8 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 192 او کم کم نگران دنیایی شده بود که انگار هیچ آدم خوبی در آن نمانده بود. انگار تنها تفاوت آدم های دنیا،در کوتاه و بلند بودن فهرست کارهای شرورانه آنها بود.. 0 4
بریدههای کتاب دستکش مسی Sh 1404/5/24 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 89 ذهن کال باز هم مشغول این مسئله شده بود که آیا آدم خوبی است یا نه. او همیشه با این باور زندگی کرده بود که مثل اکثر آدمها، یک فرد عادی و خوب است؛ که نه آدم خیلی وحشتناکی است و نه خیلی عالی و مقدس؛ فقط معمولی و متوسط است. 0 5 Sh 1404/5/24 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 91 آرون پرسید: «همه چی مرتبه؟» کال گفت: «آره.» یک چنگال پر از گلسنگ برداشت و یک دروغ دیگر به فهرست رو به رشد ارباب شرورش اضافه کرد. 0 4 Sh 1404/5/24 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 78 او حالت چهره ی سرد و بی روح خانم و آقای رجبی در روز آزمون را به یاد آورد. کال نمی فهمید که آیا جلوی آرون تظاهر میکنند خانوادهی فوق العاده ای هستند یا سعی میکردند شبیه والدینی رؤیایی باشند که آرون از نعمت داشتن آن محروم بود. هر قصدی که داشتند به نظر کال موفق نشده بودند چهره ی خوبی از خود نشان بدهند. کیمیا روی صندلی عقب نشست و در کل مسیر بازگشت به مجیستریوم، گریه کرد. 0 3 Sh 1404/5/24 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 49 «و نباید غرق ظواهرش بشی و هوا برت داره! ولی اصلا نگران نباش؛ چون من و تامارا کنارتیم و بهت یادآوری میکنیم که تو همون بازندهی قبل از این اتفاقاتی. » 0 4 Sh 1404/5/24 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 120 -هیچ خیانتی بدتر از خیانت رفیق نیست. 0 12 S.A 1402/7/8 دستکش مسی کاساندرا کلر 4.4 1 صفحۀ 192 او کم کم نگران دنیایی شده بود که انگار هیچ آدم خوبی در آن نمانده بود. انگار تنها تفاوت آدم های دنیا،در کوتاه و بلند بودن فهرست کارهای شرورانه آنها بود.. 0 4