بریدهای از کتاب دستکش مسی اثر کاساندرا کلر
1404/5/24
صفحۀ 78
او حالت چهره ی سرد و بی روح خانم و آقای رجبی در روز آزمون را به یاد آورد. کال نمی فهمید که آیا جلوی آرون تظاهر میکنند خانوادهی فوق العاده ای هستند یا سعی میکردند شبیه والدینی رؤیایی باشند که آرون از نعمت داشتن آن محروم بود. هر قصدی که داشتند به نظر کال موفق نشده بودند چهره ی خوبی از خود نشان بدهند. کیمیا روی صندلی عقب نشست و در کل مسیر بازگشت به مجیستریوم، گریه کرد.
او حالت چهره ی سرد و بی روح خانم و آقای رجبی در روز آزمون را به یاد آورد. کال نمی فهمید که آیا جلوی آرون تظاهر میکنند خانوادهی فوق العاده ای هستند یا سعی میکردند شبیه والدینی رؤیایی باشند که آرون از نعمت داشتن آن محروم بود. هر قصدی که داشتند به نظر کال موفق نشده بودند چهره ی خوبی از خود نشان بدهند. کیمیا روی صندلی عقب نشست و در کل مسیر بازگشت به مجیستریوم، گریه کرد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.