بریدههای کتاب کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی زهرا عالی حسینی 1403/4/23 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 429 دگر به دست نیاید چو من وفاداری که ترک میندهم عهد بیوفایی را 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/13 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 434 گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد که هجر و وصل تو دیدم چه جای موت و اعادت شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 427 چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را؟ 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 427 سعدی اندر کف جلاد غمت میگوید بندهام بنده به کشتن ده و مفروش مرا 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/21 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 421 هنوز با همه دردم امیدِ درمانست که آخری بود آخر شبانِ یَلدا را 0 0 🌔🕊 1404/2/30 کلیات سعدی سعدی 4.5 2 صفحۀ 525 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 426 گر مرادِ خویش خواهی، ترکِ وصلِ ما بگوی ور مرا خواهی، رها کن اختیارِ خویش را 0 3 زهرا عالی حسینی 1403/4/19 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 420 تا به گریبان نرسد دستِ مرگ دست ز دامن نَکُنیمَت رها 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/4/20 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 420 طایرِ مسکین که مِهر بست به جایی گر بکُشندش، نمیرود به دگر جا غیرتم آید شکایت از تو به هر کس دردِ احبّا نمیبَرَم به اطبّا 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/2 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 430 آن را که چنین دردی از پای دراندازد باید که فروشوید دست از همه درمانها گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید چون عشق حرم باشد سهل است بیابانها هر تیر که در کیش است گر بر دل ریش آید ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 428 یا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 428 ور نیز جراحت به دوا باز هم آید از جای جراحت نتوان بُرد نشان را 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/22 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 422 قیمتِ عشق نداند، قدمِ صدق ندارد سُستعهدی که تحمّل نکند بارِ جفا را گر مُخیّر بکُنَندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و، همه نعمتِ فردوس شما را گر سَرَم میرود، از عهدِ تو سر باز نپیچم تا بگویند پس از من که به سر بُرد وفا را خُنُک آن درد که یارم به عیادت به سر آید دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/5/2 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 430 با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی ما خود شکستهایم، چه باشد شکستِ ما؟ 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 427 شربتی تلختر از زهر فراقت باید تا کند لذت وصل تو فراموش مرا هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا 0 1 Mina 1404/4/5 کلیات سعدی سعدی 4.5 2 صفحۀ 641 به کسی نگر که ظلمت بزداید از وجودت ✨ 0 29 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 429 عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را 0 3 زهرا عالی حسینی 1403/4/23 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 424 زهد پیدا، کفر پنهان بوَد چندین روزگار پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را سعدیا، در پایِ جانان گر به خدمت سر نَهی همچنان عُذرت بباید خواستن تقصیر را 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/4/28 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 425 همچنان امید میدارم که بعد از داغِ هجر مَرهمی بر دل نَهَد امّیدوارِ خویش را 0 0 سمانه نظیری 1403/12/25 کلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.5 2 صفحۀ 42 یکی از ملوکِ بی انصاف، پارسایی را پرسید: از عبادت ها کدام فاضل ترست؟ گفت: تو را خوابِ نیم روز ؛ تا در آن یک نفس خلق را نیازاری ظالمی را خفته دیدم نیمروز گفتم این فتنهست؛ خوابش برده بِه وآنکه خوابش بهتر از بیداری است آن چنان بدزندگانی ؛مرده بِه 0 3
بریدههای کتاب کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی زهرا عالی حسینی 1403/4/23 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 429 دگر به دست نیاید چو من وفاداری که ترک میندهم عهد بیوفایی را 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/13 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 434 گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد که هجر و وصل تو دیدم چه جای موت و اعادت شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 427 چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را؟ 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 427 سعدی اندر کف جلاد غمت میگوید بندهام بنده به کشتن ده و مفروش مرا 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/21 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 421 هنوز با همه دردم امیدِ درمانست که آخری بود آخر شبانِ یَلدا را 0 0 🌔🕊 1404/2/30 کلیات سعدی سعدی 4.5 2 صفحۀ 525 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 426 گر مرادِ خویش خواهی، ترکِ وصلِ ما بگوی ور مرا خواهی، رها کن اختیارِ خویش را 0 3 زهرا عالی حسینی 1403/4/19 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 420 تا به گریبان نرسد دستِ مرگ دست ز دامن نَکُنیمَت رها 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/4/20 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 420 طایرِ مسکین که مِهر بست به جایی گر بکُشندش، نمیرود به دگر جا غیرتم آید شکایت از تو به هر کس دردِ احبّا نمیبَرَم به اطبّا 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/2 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 430 آن را که چنین دردی از پای دراندازد باید که فروشوید دست از همه درمانها گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید چون عشق حرم باشد سهل است بیابانها هر تیر که در کیش است گر بر دل ریش آید ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 428 یا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 428 ور نیز جراحت به دوا باز هم آید از جای جراحت نتوان بُرد نشان را 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/22 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 422 قیمتِ عشق نداند، قدمِ صدق ندارد سُستعهدی که تحمّل نکند بارِ جفا را گر مُخیّر بکُنَندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و، همه نعمتِ فردوس شما را گر سَرَم میرود، از عهدِ تو سر باز نپیچم تا بگویند پس از من که به سر بُرد وفا را خُنُک آن درد که یارم به عیادت به سر آید دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/5/2 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 430 با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی ما خود شکستهایم، چه باشد شکستِ ما؟ 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 427 شربتی تلختر از زهر فراقت باید تا کند لذت وصل تو فراموش مرا هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا 0 1 Mina 1404/4/5 کلیات سعدی سعدی 4.5 2 صفحۀ 641 به کسی نگر که ظلمت بزداید از وجودت ✨ 0 29 زهرا عالی حسینی 1403/4/29 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 429 عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را 0 3 زهرا عالی حسینی 1403/4/23 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 424 زهد پیدا، کفر پنهان بوَد چندین روزگار پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را سعدیا، در پایِ جانان گر به خدمت سر نَهی همچنان عُذرت بباید خواستن تقصیر را 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/4/28 کلیات سعدی بر اساس نسخه محمدعلی فروغی سعدی 4.5 2 صفحۀ 425 همچنان امید میدارم که بعد از داغِ هجر مَرهمی بر دل نَهَد امّیدوارِ خویش را 0 0 سمانه نظیری 1403/12/25 کلیات سعدی محمدعلی فروغی 4.5 2 صفحۀ 42 یکی از ملوکِ بی انصاف، پارسایی را پرسید: از عبادت ها کدام فاضل ترست؟ گفت: تو را خوابِ نیم روز ؛ تا در آن یک نفس خلق را نیازاری ظالمی را خفته دیدم نیمروز گفتم این فتنهست؛ خوابش برده بِه وآنکه خوابش بهتر از بیداری است آن چنان بدزندگانی ؛مرده بِه 0 3