بریده‌های کتاب کافه ای به نام چرا (مکانی برای یافتن چراهای زندگی)

در تلاش برای پیدا کردن آنچه هدف وجودمان را برآورده می کند، بیشتر ناشی از محدودیت هایی است که خودمان به خودمان تحمیل می کنیم.

هیچ کس غیر از خودت نمی تواند بگوید چه چیزی باعث رضایت و خوشنودی تو می شود، پس خودت باید آن را شناسایی کنی.

لاک پشت دریایی سبز، در زمان غواصی به تو یاد داد اگر به آنچه میخواهی انجام دهی هماهنگ نباشی، انرژیت را صرف مسائل گوناگون خواهی کرد. بعد اگر فرصتی فراهم شود تا به کار مورد علاقه ات بپردازی، دیگر نیرو یا وقتی برایت باقی نمانده که به آن بپردازی.

هرچیزی به وقتش، شاید قبلا درباره چیزی فکر کرده ایم،اما در آن وقت آمادگی درک یا عمل به آن را نداشته ایم.

تصور کن اگر مردم تشخیص دهند هر یک از ما می توانیم میزان رضایت و خوشبختی خودمان را تعیین کنیم،چطور نان اشخاص سودجو آجر می شود! آنها دوست ندارند قدرت و سلطه ی خود را از دست بدهند، و از این رو با تبلیغات مردم را فریب می دهند. (نویسنده عجب جمله ای اینجا گفته، بنظرم به خیلی از امورات روزمره زندگی میشه ربطش داد)

در زندگی فقط خودت هستی که حقیقتا میدانی هدف وجودت چیست. پس هیچ وقت اجازه نده اوضاع و احوال یا مردم تو را به نقطه ای بکشانند که احساس کنی دیگر تسلطی بر سرنوشتت نداری. -> در انتخاب راهت کوشا باش، وگرنه، دیگران آن را برایت انتخاب خواهند کرد‌.<-

لاکپشت دریایی سبز به تو یاد داد که اگر با آنچه می‌خواهی انجام دهی هماهنگ نباشی، انرژی‌ات را صرف مسائل گوناگون خواهی کرد. بعد، اگر فرصتی فراهم شود تا به کار مورد علاقه‌ات بپردازی، دیگر نیرو یا وقتی برایت باقی نمانده که به آن بپردازی!