بریدههای کتاب زندگی ناممکن Atabak_P 1404/1/25 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 71 درک انسانی ما از جهان به شدت محدود است و ما چنان روی جهان بینی خودمان تعصب داریم که هر چیزی را که با آن سازگار نباشد باور نمی کنیم. گاهی ما نمی توانیم حقیقتی را که درست جلوی چشممان است بپذیریم. 0 1 نفیسه عادل 1404/1/17 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 201 ما ایمانمان را خودمان پرورش میدهیم، همانگونه که سرنوشتمان را رقم میزنیم. ایمان خودبهخود سراغ آدم نمیآید؛ باید برای رسیدن به آن تلاش کرد. 0 6 Atabak_P 1404/1/28 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 236 سعی می کنیم افکارمان را با آنچه به ما گفته اند صحیح است هماهنگ کنیم. 0 0 Atabak_P 1404/1/26 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 132 واقعیت فقط یک توهمه. یه توهم پایدار و بلند مدت. بعضی وقت ها توهم اون واقعیته که هنوز درکش نکرده یم. 0 1 نفیسه عادل 1404/1/10 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 122 نمیشد انسانهای زنده را دید و تصور نکرد که مرگشان چه خلأ بزرگی میتواند ایجاد کند. همهی آدمهای روی زمین را بهمثابهی فقدانی میدیدم که در انتظار وقوع بود. 1 18 Atabak_P 1404/1/28 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 222 به گمانم این یکی از هدف های مطالعه است. به ما کمک می کند زندگی هایی را فراتر از زندگی ای که اکنون داخلش هستیم تجربه کنیم. آلونک تک اتاقی ذهنمان را به یک عمارت بدل می کند. 0 0 Atabak_P 1404/1/28 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 235 انسان بودن به معنی ترسیدن از حماقت ذاتی خودمان است. توضیحات اضافه خارج از کتاب در باره این جمله کتاب: ( این جمله به زبان ساده به این معناست که انسان بودن، یعنی پذیرفتن اینکه همهٔ ما ممکن است اشتباه کنیم و گاهی تصمیماتی بگیریم که چندان عاقلانه به نظر نمیرسند. این ترس از اشتباه یا حماقت، بخشی از شناخت و درک محدودیتهای انسانی ماست و میتواند ما را به یادگیری، رشد و احتیاط بیشتر در زندگی هدایت کند. چیزی شبیه این مفهوم که: ما انسان هستیم، پس کامل نیستیم و همین نواقص است که ما را شکل میدهد.) 0 0 Atabak_P 1404/1/30 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 324 تو به این جهان نیومدی که کامل و بی عیب و نقص باشی. هیچ کدوم از ما نیستیم. تو اومدی تا زندگی کنی. 0 1 نفیسه عادل 1404/1/5 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 31 وقتی یک کودک میمیرد، دو جور اندوه انسان را عذاب میدهد. اندوه از دست رفتن کسی که بود و اندوه از دست رفتن کسی که میتوانست باشد. 0 2 Atabak_P 1404/1/25 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 65 مرگ سعادتمندانه این است که کامل بمیری، جوری زندگی کنی که انگار داری غذای لذیذی می خوری، جوری از هر مرحله لذت ببری که وقتی تمام شد احساس سیری کنی. 0 2 Atabak_P 1404/1/26 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 125 مشکل خود من بودم. راه فراری از اندوه و تنهایی وجود نداشت.تا زمانی که من توی این جسم پیر با این خاطرات پوسیده گیر افتاده بودم، در حبس ابد خودم بودم. 0 0 Atabak_P 1404/1/27 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 174 آنچه کمیاب است عشق نیست، بلکه چیزی بهتر از آن است. درک متقابل. اگر طرف مقابلت تو را درک نکند، عشق معنایی ندارد. او فقط عاشق تصوری است که از تو توی ذهنش دارد. او عاشق عشق است، نه عاشق تو. بنابراین، درک شدن مهمتر است. نه تنها درک شدن، بلکه وقتی کسی تو را درک کرد، قدر تو را هم بداند. این چیزی است که اهمیت دارد. 0 0 Atabak_P 1404/1/26 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 142 داشتم به چیزی نگاه میکردم که خارج از من در عین حال درون من بود.(عشق یا امید) 0 0 Atabak_P 1404/1/30 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 340 شاید تعریف دیوانگی همین باشد: تنهاییِ ناشی از درک چیزهایی که دیگران درک نمی کنند. 0 0 Atabak_P 1404/1/30 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 344 زندگی هم همین طور است. می توانی مخاطرات و پاداش های احتمالی را سبک سنگین کنی و بعد دست به انتخاب بزنی. هم برای افراد محتاط جذاب است و هم برای افراد پر دل و جرئت. 0 0 Atabak_P 1404/1/26 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 126 لحظه ای که احساس درماندگی میکنی اغلب همان لحظه ای است که به حقیقت پی می بری. وقتی که همه چیز اشتباه است، نیاز داریم به ته خط برسیم تا بلاخره تغییری رخ بدهد.ما گاهی باید احساس کنیم گیر افتاده ایم تا بلاخره دست بجنانیم وراهی برای خروج پیدا کنیم. 0 0 Atabak_P 1404/1/27 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 181 اگر میخواهی دنیای جدیدی را ببینی، نیازی نیست سوار سفینه بشوی. فقط باید نگرشت را تغییر دهی. 0 0 Atabak_P 1404/1/24 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 63 زندگی برنامه های بسیار بیشتری از آنچه تصور میکنیم برای ما دارد، و ذهنمان هم قابلیت هایی فراتر از آنچه می پنداریم. 0 0 Atabak_P 1404/1/24 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 38 زمانی که سوگوار کسی هستی، پیامش را در همه چیز می بینی. حتی در رقص نور روی تیغه ی علف. تمام جهان تبدیل می شود به مترجم او. 0 0 nadi دیروز زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 275 میگفت،غیر ممکن است زندگی را احساس کنی و نخواهی از آن محافظت کنی. 0 3
بریدههای کتاب زندگی ناممکن Atabak_P 1404/1/25 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 71 درک انسانی ما از جهان به شدت محدود است و ما چنان روی جهان بینی خودمان تعصب داریم که هر چیزی را که با آن سازگار نباشد باور نمی کنیم. گاهی ما نمی توانیم حقیقتی را که درست جلوی چشممان است بپذیریم. 0 1 نفیسه عادل 1404/1/17 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 201 ما ایمانمان را خودمان پرورش میدهیم، همانگونه که سرنوشتمان را رقم میزنیم. ایمان خودبهخود سراغ آدم نمیآید؛ باید برای رسیدن به آن تلاش کرد. 0 6 Atabak_P 1404/1/28 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 236 سعی می کنیم افکارمان را با آنچه به ما گفته اند صحیح است هماهنگ کنیم. 0 0 Atabak_P 1404/1/26 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 132 واقعیت فقط یک توهمه. یه توهم پایدار و بلند مدت. بعضی وقت ها توهم اون واقعیته که هنوز درکش نکرده یم. 0 1 نفیسه عادل 1404/1/10 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 122 نمیشد انسانهای زنده را دید و تصور نکرد که مرگشان چه خلأ بزرگی میتواند ایجاد کند. همهی آدمهای روی زمین را بهمثابهی فقدانی میدیدم که در انتظار وقوع بود. 1 18 Atabak_P 1404/1/28 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 222 به گمانم این یکی از هدف های مطالعه است. به ما کمک می کند زندگی هایی را فراتر از زندگی ای که اکنون داخلش هستیم تجربه کنیم. آلونک تک اتاقی ذهنمان را به یک عمارت بدل می کند. 0 0 Atabak_P 1404/1/28 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 235 انسان بودن به معنی ترسیدن از حماقت ذاتی خودمان است. توضیحات اضافه خارج از کتاب در باره این جمله کتاب: ( این جمله به زبان ساده به این معناست که انسان بودن، یعنی پذیرفتن اینکه همهٔ ما ممکن است اشتباه کنیم و گاهی تصمیماتی بگیریم که چندان عاقلانه به نظر نمیرسند. این ترس از اشتباه یا حماقت، بخشی از شناخت و درک محدودیتهای انسانی ماست و میتواند ما را به یادگیری، رشد و احتیاط بیشتر در زندگی هدایت کند. چیزی شبیه این مفهوم که: ما انسان هستیم، پس کامل نیستیم و همین نواقص است که ما را شکل میدهد.) 0 0 Atabak_P 1404/1/30 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 324 تو به این جهان نیومدی که کامل و بی عیب و نقص باشی. هیچ کدوم از ما نیستیم. تو اومدی تا زندگی کنی. 0 1 نفیسه عادل 1404/1/5 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 31 وقتی یک کودک میمیرد، دو جور اندوه انسان را عذاب میدهد. اندوه از دست رفتن کسی که بود و اندوه از دست رفتن کسی که میتوانست باشد. 0 2 Atabak_P 1404/1/25 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 65 مرگ سعادتمندانه این است که کامل بمیری، جوری زندگی کنی که انگار داری غذای لذیذی می خوری، جوری از هر مرحله لذت ببری که وقتی تمام شد احساس سیری کنی. 0 2 Atabak_P 1404/1/26 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 125 مشکل خود من بودم. راه فراری از اندوه و تنهایی وجود نداشت.تا زمانی که من توی این جسم پیر با این خاطرات پوسیده گیر افتاده بودم، در حبس ابد خودم بودم. 0 0 Atabak_P 1404/1/27 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 174 آنچه کمیاب است عشق نیست، بلکه چیزی بهتر از آن است. درک متقابل. اگر طرف مقابلت تو را درک نکند، عشق معنایی ندارد. او فقط عاشق تصوری است که از تو توی ذهنش دارد. او عاشق عشق است، نه عاشق تو. بنابراین، درک شدن مهمتر است. نه تنها درک شدن، بلکه وقتی کسی تو را درک کرد، قدر تو را هم بداند. این چیزی است که اهمیت دارد. 0 0 Atabak_P 1404/1/26 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 142 داشتم به چیزی نگاه میکردم که خارج از من در عین حال درون من بود.(عشق یا امید) 0 0 Atabak_P 1404/1/30 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 340 شاید تعریف دیوانگی همین باشد: تنهاییِ ناشی از درک چیزهایی که دیگران درک نمی کنند. 0 0 Atabak_P 1404/1/30 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 344 زندگی هم همین طور است. می توانی مخاطرات و پاداش های احتمالی را سبک سنگین کنی و بعد دست به انتخاب بزنی. هم برای افراد محتاط جذاب است و هم برای افراد پر دل و جرئت. 0 0 Atabak_P 1404/1/26 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 126 لحظه ای که احساس درماندگی میکنی اغلب همان لحظه ای است که به حقیقت پی می بری. وقتی که همه چیز اشتباه است، نیاز داریم به ته خط برسیم تا بلاخره تغییری رخ بدهد.ما گاهی باید احساس کنیم گیر افتاده ایم تا بلاخره دست بجنانیم وراهی برای خروج پیدا کنیم. 0 0 Atabak_P 1404/1/27 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 181 اگر میخواهی دنیای جدیدی را ببینی، نیازی نیست سوار سفینه بشوی. فقط باید نگرشت را تغییر دهی. 0 0 Atabak_P 1404/1/24 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 63 زندگی برنامه های بسیار بیشتری از آنچه تصور میکنیم برای ما دارد، و ذهنمان هم قابلیت هایی فراتر از آنچه می پنداریم. 0 0 Atabak_P 1404/1/24 زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 38 زمانی که سوگوار کسی هستی، پیامش را در همه چیز می بینی. حتی در رقص نور روی تیغه ی علف. تمام جهان تبدیل می شود به مترجم او. 0 0 nadi دیروز زندگی ناممکن مت هیگ 4.2 25 صفحۀ 275 میگفت،غیر ممکن است زندگی را احساس کنی و نخواهی از آن محافظت کنی. 0 3