بریده‌های کتاب آداب دیکتاتوری: کیش شخصیت در قرن بیستم

خودکامگان به هیچکس اعتماد ندارند به ویژه به متحدانشان دووالیه با دوستان و دشمنانش برخورد یکسانی داشت هر کس را که گمان می‌برد زیادی بلند پرواز است یا ممکن است پایگاه قدرت جداگانه‌ای تشکیل دهد نابود می‌کرد

سیاست تبدیل شده بود به ستایش همه از یک فرد خاص جمله حق همیشه با موسولینی است شعار رژیم بود او خود تجسم مشیت الهی بود الا از هر ایتالیایی انتظار می‌رفت که کورکورانه از او اطاعت کند واژه‌های باور کنید اطاعت کنید بجنگید را با حروف درشت سیاه روی ساختمان‌ها و دیوارها نوشتند و در سراسر کشور به یادگار گذاشتند

استالین پس از سخنرانی رادیویی اش از انظار عموم محو نشد اما در طول نخستین سال جنگ خیلی کم خودش را نشان می‌داد او برای روزنامه‌ها مطلبی ننوشت و به ندرت برای عموم سخنرانی می‌کرد و تمام فرصت‌ها را برای الهام بخشیدن و روحیه دادن به مردمش را از دست داد

برای بسیاری نیز ستایش دوچه روشی بود برای انتقاد از بدرفتاری‌های فاشیست‌های محلی فقط اگر دوچه می‌دانست ورد زبان‌ها بود هرچه احساس سرخوردگی و خشم مردم نسبت به حزب فاشیست بیشتر می‌شد بیشتر موسولینی را رهبری بی‌تقصیر تصویر کردند که او را به اند از وقایع و اطلاعات بی‌خبر نگه داشته بودند یا زیر دستانش مشورت اشتباهی به او می‌دادند کیش شخصیت او آغشته به خرافات و جادو بود در کشوری غرق در مذهب مردم احساس سرسپردگی و پرستش و خصائل تقوای مسیحی‌شان را نثار موسولینی می‌کردند اماکن و تصویرهای مقدسی برایش ساخته بودند و مردم سفرهای زیارتی می‌کردند و حتی امیدوار بودند مریضی شان لمس رهبر شفا پیدا کنند گاهی اوقات تصویر او را به مثابه طلسمی برای اقبال خوب با خود حمل می‌کردند مردم بیش از هر چیزی به فرستاده‌ای از جانب خدا ایمان داشتند تا ایدئولوژی فاشیسم

ماسالینی دوست داشت تفرقه بیندازد و حکومت کند و با اطمینان به اینکه مسئولان حزبی و دیوان اداری و یکدیگر نظارت دارند قدرت را برای خودش نگه داشت

هیچ دیکتاتوری در حضور یک گروه نظامی قدرتمند احساس امنیت نمی‌کند حتی اگر اعضای این گروه تمام عمرشان وفادار بوده باشد این ماجرا پایان سیاست ستیزه جویانه بود

هیچ تندیسی از هیتلر وجود نداشت پیشوا برخلاف دیگر دیکتاتورها اصرار داشت که تندیس‌ها یادمان‌ها را برای شخصیت‌های تاریخی گذشته نگه دارند او رهبر آینده بود

بهترین تاکتیک هیتلر افسون و جذبه نبود بلکه آشتی‌جویی و آرامش بود و به افرادی که به ملاقاتش می‌آمدند احساس امنیت کاذبی القا می‌کرد هیتلر استاد تغییر قیافه بود و شخصیتش را پشت تصویر مردی فروتن مهربان و صادق که حسابی روی آن کار کرده بود پنهان می‌کرد او خوب می‌دانست چطور احساسات جمعیت را جذب و بیان کند به همان اندازه می‌توانست فکر بازدید کنندگانش را بخواند و لحنش را طوری تغییر دهد که مقاصدش پنهان بماند و تهدیدی را که متوجهشان می‌کرد کوچک نشان دهد

موسولینی مردی که همیشه در آسمان و دریا و زمین در معرض دید عموم بود شروع کرد به محو شدن از انظار و اجتناب از عموم به مدت ۶ ماه زمانی که می‌گفتند بیش از هر انسان دیگری از او عکس گرفتند هیچ تصویر جدید از او نگرفتند موسولینی کم حرف شده بود

به مدت چند سال کیم به ندرت در انظار عمومی ظاهر شد و اکثر کارها را به زیر دستانش سپرد اما حضورش همه جا حس می‌شد نقل قول‌هایش در همه روزنامه‌ها بود

حتی بعضی از مردم خود استالین هم دوستش داشتن تنها بی پرواترین طرفداران خارجی می‌توانستند باور کنند که قربانیان استالین صادقانه عامل این همه فلاکت بشری را واقعاً بستایند

از نظام آموزشی تا باشگاه‌های ورزشی محلی در کنترل خودش گرفت یا جایگزین کرد همگی ظاهری نازی گونه و یک شکل به خود گرفتند گوبلس مطبوعات را زیر نظر داشت و پیام تمام روزنامه‌ها یکسان بود و قالب آنها تعریف و تمجید اغراق آمیز از پیشوا بود سخنانش در همه جا حاضر بود مهم‌ترین سخنرانی‌هایش در تمام روزنامه‌های اصلی منتشر می‌شد

به هر کجا نگاه کنید هر کجا بروید موسولینی را آنجا می‌بینید همه جا موسولینی همیشه موسولینی موسولینی همه جا حاضر است همچون خداست از هر زاویه‌ای شما را زیر نظر دارد و همه جا او را می‌بینید

هیتلریسم به طور کلی بر هیتلر تمرکز داشت همانطور که در نبرد من به آن اشاره شده بود مردم هنگام ستایش یک نابغه به واقع قدرتشان را تخلیه می‌کردند تنها یهودیان بودند که تکریم انسان‌های متعالی به شکل کیش شخصیت را تقبیح می‌کردند حالا از مردم به عنوان یک کل خواسته بودند که در ستایش یک مرد متحد شوند

کره شمالی نه تنها به یک پادشاهی گوشه‌گیر بلکه به جامعه‌ای به ذهنیت محاصره دائمی تبدیل شد که زیر تهدید همیشگی تجاوز نیروهای متخاصم از همه سو قرار داشت دستگاه پروپاگاندا این پیغام را پیوسته تکرار می‌کرد اما مردمی که سال‌ها ویرانی به دست دشمن را دوام آورده بودند هم باورش داشتند

کیم اعلام پیروزی کرد از همان ابتدا دستگاه پروپاگاندا جنگ آزادی‌سازی سرزمین پدری را صرفاً جنگی دفاعی به نمایش گذاشته بود جنگی که در آن ایالات متحده کشور متجاوز بود به لطف هوش و بصیرت رهبر کبیر نقشه امپریالیستی برای استعمار تمام شبه جزیره با موفقیت خنثی شد دروغی بزرگ بود اما با شستشوی مغزی بی‌پایان و انزوای کامل از جهان خارج قابل باور شد

رهبری که همه جا حاضر بود و با مردمش ارتباطی نزدیک داشت کمک می‌کرد در نتیجه مردم زیردستان او را سرزنش می‌کردند نه خودش را در قحطی‌ها مردم زیر لب می‌گفتند فقط اگر جائوشسکو از این وضعیت خبر داشت با جارویی دست آهنی به مغازه‌دارها حمله می‌کرد

موسولینی نه دوست واقعی داشت و نه همراه معتمدی که بتواند صادقانه با او صحبت کند با گذر سال‌ها موسولینی خودش را از دیگران جدا کرد و تقریباً در میان دیوارهای کاخ ونیز زندانی شد

شهردار شانگهای در حالی که از اشتیاق به خود می‌لرزید گفت باید کورکورانه به صدر مائو ایمان داشته باشیم بی هیچ قیدی باید از صدر اطاعت کنیم

هیتلر از سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن لذت می‌برد و به رقابت میان زیردستانش دامن می‌زد یا به آنها وظایف متوازی‌ای می‌داد تا قدرت خودش را تثبیت کند به این ترتیب حکم نهایی خود او می‌شد و آنها به زیردستانی تبدیل می‌شدند که پیوسته با هم رقابت می‌کردند تا از هم پیشی بگیرند تصویر هیتلر در تمام کلاس‌ها آویزان بود و تعدادی شان را در آتش‌های عظیم سوزاندند در حالی که کتاب‌های جدید حامل پیغام مشابهی بودند عاشق رهبر و مطیع حزب باشید