بریده کتابهای راز لمبرت سید :) 1403/10/17 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 87 پدرش او را بلند کرد و زمین گذاشت و بعد چرخاند . کندیس که سعی میکرد حرکاتش را با پدرش هماهنگ کند گفت :« میدونی که تا ابد نمیتونی من رو اینجوری بچرخونی . بالاخره یه روزی من برای این کار زیادی بزرگ میشم .» پدرش دستان کندیس را گرفت و دوباره او را چرخاند و گفت :« کندی ، مگه نمیدونی ؟ آدما هیچ وقت برای انجام این کارها با پدرشون زیادی بزرگ نیستن .» 0 3 حانیه 1403/7/17 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 367 اینکه تو راه رو نمیبینی، معنیش این نیست که راهی وجود نداره 0 0 بارانِشبانه 1403/4/3 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 14 اینکه تو راه رو نمیبینی، معنیش این نیست که راهی وجود نداره. 0 15 mahlin 1403/11/22 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 254 واقعیت در مورد ما آدمها اینه که ما خیلی چیزها رو در مورد همدیگه فرض میکنیم. 0 0 سید :) 1403/10/15 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 16 اشتباه شکست نیست ، فقط فرصتیه برای اینکه آدم دوباره تلاش کنه . 0 3 mahlin 1403/11/26 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 328 پارکر به آسمان نگاه کرد. خاطرهای از خیره شدن به ستارهها در کودکی نداشت. او همیشه سرش گرم نگاه کردن به زمین بود؛ در تلاش برای اینکه روز را به شب برساند و زنده بماند 0 1 mahlin 1403/11/26 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 312 اون پسری که به من معما میداد چی شد؟ اونی که با بچهها توی پارک بازی میکرد؟ اون پسری که من عاشقش بودم کو؟ 0 0 sora 1403/4/8 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 295 "بعضی وقت ها ما چیزی رو میشنویم که میخوایم یا چیزی رو میبینیم که دوست داریم." 0 1 mahlin 1403/11/21 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 204 شیوان یکبار از او پرسیده بود چرا با بچه ها بازی میکند. جواب رگی این بود: چون وقتی خودم بچه بودم، هیچکسی رو نداشتم این کارها رو برام بکنه. 0 1 حانیه 1403/7/8 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 16 اشتباه شکست نیست، فقط فرصتیه برای اینکه آدم دوباره تلاش کنه 0 1
بریده کتابهای راز لمبرت سید :) 1403/10/17 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 87 پدرش او را بلند کرد و زمین گذاشت و بعد چرخاند . کندیس که سعی میکرد حرکاتش را با پدرش هماهنگ کند گفت :« میدونی که تا ابد نمیتونی من رو اینجوری بچرخونی . بالاخره یه روزی من برای این کار زیادی بزرگ میشم .» پدرش دستان کندیس را گرفت و دوباره او را چرخاند و گفت :« کندی ، مگه نمیدونی ؟ آدما هیچ وقت برای انجام این کارها با پدرشون زیادی بزرگ نیستن .» 0 3 حانیه 1403/7/17 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 367 اینکه تو راه رو نمیبینی، معنیش این نیست که راهی وجود نداره 0 0 بارانِشبانه 1403/4/3 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 14 اینکه تو راه رو نمیبینی، معنیش این نیست که راهی وجود نداره. 0 15 mahlin 1403/11/22 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 254 واقعیت در مورد ما آدمها اینه که ما خیلی چیزها رو در مورد همدیگه فرض میکنیم. 0 0 سید :) 1403/10/15 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 16 اشتباه شکست نیست ، فقط فرصتیه برای اینکه آدم دوباره تلاش کنه . 0 3 mahlin 1403/11/26 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 328 پارکر به آسمان نگاه کرد. خاطرهای از خیره شدن به ستارهها در کودکی نداشت. او همیشه سرش گرم نگاه کردن به زمین بود؛ در تلاش برای اینکه روز را به شب برساند و زنده بماند 0 1 mahlin 1403/11/26 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 312 اون پسری که به من معما میداد چی شد؟ اونی که با بچهها توی پارک بازی میکرد؟ اون پسری که من عاشقش بودم کو؟ 0 0 sora 1403/4/8 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 295 "بعضی وقت ها ما چیزی رو میشنویم که میخوایم یا چیزی رو میبینیم که دوست داریم." 0 1 mahlin 1403/11/21 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 204 شیوان یکبار از او پرسیده بود چرا با بچه ها بازی میکند. جواب رگی این بود: چون وقتی خودم بچه بودم، هیچکسی رو نداشتم این کارها رو برام بکنه. 0 1 حانیه 1403/7/8 راز لمبرت واریان جانسون 4.2 7 صفحۀ 16 اشتباه شکست نیست، فقط فرصتیه برای اینکه آدم دوباره تلاش کنه 0 1