بریده‌های کتاب شجاعت منفور بودن

می‌ترسید که دیگران شما را نفی کنند. می‌ترسید رفتاری تحقیر آمیز نسبت به شما نشان دهند، پاسخ رد بشنوید و روحتان زخم کاری ببیند‌. شما فکر می‌کنید که به‌جای اینکه در چنین وضعیتی قرار گیرید، بهتر است در وهله‌ی اول با کسی رابطه نداشته باشید.

من مطمئنم که شما قبلاً متوجه شده‌اید‌. اول از همه، مشکل شخصیتی دارم. اعتماد به نفس ندارم و همیشه در مورد همه چیز بدبین هستم؛ و حدس می‌زنم که خیلی به نظر دیگران اهمیت می‌دهم چون نگران این مسئله هستم که دیگران درباره‌ی من چطور فکر می‌کنند؛ و بعد همیشه با حسی از بی‌اعتمادی همیشگی نسبت به دیگران زندگی می‌کنم. هرگز نمی‌توانم طبیعی رفتار کنم؛ همیشه در هر کاری که می‌کنم و هر آنچه می‌گویم نوعی حالت تصنعی وجود دارد؛ و این فقط به شخصیت من محدود نمی‌شود، در چهره یا بدن من چیزی نیست که دوست داشته باشم.

" مسئله این نیست که انسان با چه توانایی هایی به دنیا می‌آید بلکه این است که از آن توانایی ها چگونه بهره می‌گیرد‌"

فیلسوف: هیچ یک از ما در دنیایی عینی زندگی نمی‌کنیم بلکه در عوض، در دنیایی ذهنی زندگی می‌کنیم که ما به آن معنا می‌بخشیم. دنیایی که می‌بینید با دنیایی که من می‌بینم متفاوت است و محال است بتوانید دنیای خود را با دیگران سهیم شوید.

آدلر با انکار استدلال ضربه روحی، مسئله را این گونه بیان می‌نماید: «هیچ تجربه‌ای فی نفسه دلیل موفقیت یا شکست ما نیست. ما از تکانه تجربیاتمان _به اصطلاح ضربه روحی_ رنج نمی‌بریم بلکه آن‌ها را طوری درک می‌کنیم که مناسب اهداف ما است. تجربیات ما را تعریف نمی‌کنند بلکه معنایی که به آن‌ها می‌بخشیم خود را تعریف می‌کنند»

خداوندا این آرامش را به من عطا فرما تا چیزهایی که نمی‌توانم تغییر دهم را بپذیرم؛ شجاعت این را عطا فرما تا چیزهایی که می‌توانم تغییر دهم را تغییر دهم؛ و خردی عطا فرما که فرق این دو را از هم تشخیص دهم.